عباس ميلانی اولين سئوال خود را در باره چگونگی پيدايش خاطرات و نامه ای که گلستان به سيمين دانشور نوشته است و در روزنامه شرق در ايران به نام نامه سيمين به چاپ رسيده بود، مطرح کرد. نامه ای که آقای ميلانی آن را «يک اثر شگفت انگيز» خواند.آقای گلستان در پاسخ به اين سئوال گفت: «در آن زمان من و سيمين به همديگر نامه نگاری می کرديم. در يکی از اين نامه ها او به گوشه هايی از زندگی خود اشاره کرده بود. شنيدم که به آمريکا می رود و من از او خواستم که به انگلستان بيايد تا من او را ببينم. در همان نامه به سيمين نوشتم چيزهايی که او در نامه هايش برای من نوشته است چيزهايی است که او بايد برای مردم ايران بنويسد. به سيمين نوشتم که اين ها وقايعی است که خود تو در جريان مستقيم آنها بوده ای، ريشه های آن را می شناسی و رنج و درد آن را تحمل کرده ای.» آقای گلستان افزود:«نمی خواستم آنقدر بنويسم ولی وقتی شروع به نوشتن کردم يک نامه ۱۳۰ صفحه ای بدست آمد. اين نامه را برای سيمين فرستادم اما با وجود مسائلی که در اين نامه مطرح شده بود اين خبر برايم تعجب آور نبود که نامه به دست او نرسيده باشد. کمی بعد تنها کپی دست نوشته آن را با دوست ديگری به ايران فرستادم اما بازهم جوابی نيامد . تنها فرد ديگری که نامه را ديده بود دوستی بود که به من اصرار کرد که آن را چاپ کنم. من مخالفت کردم. ميلانی در انگلستان بود و او هم نامه را خواند واصرار کرد تا آن را از طريق دوست چاپخانه داری در تهران چاپ کنيم . نامه در سال ۱۹۹۰ نوشته شده و خوب البته مسئله سانسور و باقی چيزها. اين نامه هرچند خصوصی است اما من شايد کمی از مسير اصلی خارج شدم و به مسائل ديگر پرداختم» .عباس ميلانی در واکنش به گفته های آقای گلستان، گفت:«ولی آنهايی که اين نامه را خوانده اند می گويند نامه يک بررسی کامل بود از جلال آل احمد».
آقای گلستان در پاسخ گفت:« نامه درباره آل احمد نبود، نامه درباره شرايط مملکت بود، درباره پيدايش ايده های نوين بود و دروغ هايی که در نتيجه موجب زوال وانحطاط اين ايده ها شد. شرايطی که سال ها پيش از مصدق و پيش از وقوع انقلاب وجود داشت. نامه در باره سقوط جنبش ترقي خواهی درايران بود. اين که ما به عنوان يک ملت در شرايط تراژيک تاريخی قرار داريم. يعنی در تمام اين سال ها و اين احساسی بود که من داشتم».
آقای ميلانی پرسيد: «اما آيا ناشر که آل احمد را شخصيت مورد علاقه رهبر می داند با انتشار اين نامه مخالفت کرد ابراهيم گلستان در پاسخ گفت:« من ارتباطی ميان اين دو نفر نمی بينم . آل احمد در مرحله اول يک خط به خصوص را تعقيب می کرد نه برای آنکه بخواهد به يک نوع موفقيت شخصی دست پيدا کند بلکه به خاطر اينکه اين نوع تفکر می تواند معانی مختلفی برای مردم مختلف داشته باشد».آقای ميلانی درباره ماجرای سفر آل احمد در اواخر دهه چهل به مشهد سخن به ميان آورد و اينکه چگونه آل احمد اين واقعه را «ائتلاف ميان روشنفکران سکولار و رهبران مذهبی خواند».
گلستان در پاسخ ، آل احمد را فردی خواند که شايد در جستجوی يک شخصيت «پدر» . در ادامه اين جلسه، عباس ميلانی درباره ساختن فيلم «اسرار گنج دره جنی» که نشان دهنده شرايط ايران پيش از انقلاب و هشدار دهنده آغاز دگرگونی ها بود پرسيد و آقای گلستان در پاسخ گفت: «حالا بعد از سی سال همه می گويند که آن موقع بهتر از حالا بود ولی واقعيت اين است که آن زمان، يعنی زمان گذشته، غلط بود، اشتباه بود، شاه هم اين را می دانست ولی من در آن زمان می خواستم آن شرايط را نشان بدهم . من قلبم بدرد می آمد از آنچه مي ديدم...»در ادامه اين گفت وگو آقای ميلانی پرسيد: «شما مشکل اصلی رژيم را در چه ديديد که منتظر اين تغييرات بوديد؟
آقای گلستان گفت: «الان دراين سالن اغلب ما ايرانی هستيم و من مي دانم برخی از اين حرف ها می تواند برايمان آزاردهنده باشد. مشکل اصلی آن رژيم همان مشکل اصلی يک ملت است.» ابراهيم گلستان افزود:« اشکال رژيم، اشکالی است که بايد آن را در خود مردم جستجو و پيدا کنيم. آن رژيم بد بود، مردم آن را برانداختند، اما تراژدی اصلی در اينجاست که همان مردم اين رژيم اسلامی را به جای آن رژيم نشاندند. من در حال حاضر باور ندارم که هر چيز ديگری که بعد از رژيم فعلی اتفاق بيافتد از اين بهتر باشد.»آقای گلستان که پيشتر شعرای امروزی را «قافيه پردازانی ساده» و نه «شعرای واقعی» خوانده بود، گفت:« به خاطر اينکه فروغ يک شاعر واقعی بود ولی در حال حاضر در اين جلسه صحبت از شعر نيست.»
در ادامه اين گفت وگو، عباس ميلانی از ابراهیم گلستان درباره سکوت چندين ساله او درباره فروغ فرخزاد پرسيد .
آقای ميلانی توضيح داد که « منظور من همين الان نيست . منظورم اين است که چرا شما در طول اين سال ها هرگز راجع به فروغ صحبت نکرده ايد؟ البته اين حق شماست که سکوت کنيد. ولی عده زيادی از حاضران در اين جلسه در مورد همين پرسش کنجکاوند.
ابراهيم گلستان گفت:« سکوتی درکار نيست. ما اول بايد بدانيم درباره چه و چرا در مورد يک موضوعی صحبت مي کنيم. فروغ کارمند استوديوی من بود و ما با هم همکاری های مستمری داشته ايم . می خواهيد درباره آن صحبت کنم؟ »
آقای ميلانی يک بار ديگر توضيح داد که موضوع رابطه هشت ساله ميان گلستان و فروغ فرخزاد موضوعی است که سال ها مورد بحث و بررسی و حتی کنجکاوی مردم بوده است.
اما گلستان با همان لحن طنزآلود پيشين در پاسخ گفت :«چرا از من درباره مهدی اخوان ثالث سئوال نمی کنيد؟ او هم شاعر بود.»
دربخش پرسش و پاسخ حاضران نيز ابراهيم گلستان چندين بار ديگر درمقابل ده ها سئوال حاضران درباره فروغ فرخزاد قرار گرفت.
گلستان در نهايت در پاسخ آنها گفت:«او زن شاد و خوشحالی بود. اما بسياری از جمله اعضای خانواده او درباره او چيزهايی می گويند بدون اينکه بدانند او چه کسی است. خيلی از کسانی که اشعار او را خوانده اند اصلا مفهوم اشعار او را نمی فهمند و اين را من بر اساس واقعيت می گويم.»
اما در مقابل سوال های بعدی و اصرار آقای ميلانی که معتقد است ثبت و نگارش وقايع در باره رابطه ميان ابراهيم گلستان و فروغ فرخزاد مهم و ضروری است، آقای گلستان در پاسخ گفت:«هيچکدام از اين سئوالات ارزش جامعه شناسی ندارند و همه اين سئوال ها خصوصی است.»
No comments:
Post a Comment