اینجا علاوه بر این با گروه دیگری هم بر خورد کردهام که هر چند اندک ولی به دلایل اجتماعی در اینجا جلب توجه به نسبت زیادی دارند. این گروه شامل خانمهایی است که با حجاب هستند که از نظر من بسیار قابل احترام است اما آنچه که من را در برخورد با این افراد اذیت کرده این است که به نوعی خودشان را اسلام مجسم میدانند در صورتی که با چند برخورد به راحتی متوجه میشی که در پایههای دین هم میلنگند چه به این که تجسم دین باشند، به عنوان مثل روزه را نمیتوانند برای دوستان خارجی خود توضیح دهند و یا حدیث پیغمبر و یا امامن را به فرد دیگری نسبت میدهند و یا اصلا درست نقل قول نمیکنند.
با خانوادهی آشنا شدم که بورسیهٔ ایران هستند و دارای یک فرزند، خانوادهی محترم به شرط آن که خودشان را با دین قاطی نکنند. چندین سال است که برای گرفتن دکترا به برکت پول نفت آمده اند و به گفتهٔ خودشان تا همین سال گذشته استاد مربوطه اصلا کاری به کارشان نداشته است ولی به برکت پول نفت کشورهای اروپایی را به همراه خانواده که از ایران که به اینجا دعوت شده اند رفته اند و با توجه به این که وزارت علوم در کشورمان نظارتی بر نحو تحصیل ندارد و نهایتان فقط مدرک تحصیلی را طلب میکند، بر عکس ما که مرتب باید بخوانیم و بنویسیم و گزارش کار تحویل بدهیم.
جالب این که دوستی تعریف میکرد که قرار بود از ایران کتابی و همینطور لواشک برای فرزند گرامی این خانواده عزیز بیاورم بنا به اتفاقاتی که افتاد میسر نشد. تعریف میکرد که این خانم مظهر اسلام با گوشه و کنای به نیاوردن لواشک اعتراض کرد، هر چه منتظر ماندم که برای کتاب هم اعتراضی شود خبری نشد.
No comments:
Post a Comment