Tuesday

پائیز

پائیز داره از راه میرسه و من تقریبا همیشه با اومدنش غمگین میشم به جز روز‌های شروع مدرسه...

پارسال تو همین روز خبری شنیدم که تا چندین ماه حسابی‌ من را به هم ریخت، کسی‌ که بهش دل‌ بسته بودم بهم خبر داد که می‌خواد چند هفته‌ای به مسافرت بره هر چند که از من هم خواست که برم ولی‌ اینقدر دیر گفت که ردیف کردن برنامه هام امکان پذیر نبود تا آمدنش من غمگین و افسرده بودم و تقریبا یک ماه بعد از آمدنش به خاطر اتفاقی‌ که از باز گو کردنش در اینجا معذورم دوباره افسردگی به سراغم آامد... چندین ماه است که از این عزیز بی‌ خبرم و این که زندگی‌ چگونه می‌گذره باید بگم که جهنم را در این دنیا با تمام وجودم حس کرده و می‌کنم...

با این که ابراز محبت و عشق از طرف عدهای از اطرافیان کم نبود و نیست ولی‌ دل‌ در گرو عشقی‌ گذشته‌ام که بدون اغراق به جنون میکشه

No comments:

Post a Comment