“رفته بودم به وزارت ارشاد برای سازماندهی و گرفتن مجوز برای یک کنسرت کلاسیک که می خواستم برگزار کنم. جناب مسئول پس از سین جیم فراوان پرسید: خوب، قطعه اول چیست و از کیست؟ گفتم: از یکی از دوستان اطریشی من به نام …. گفت: خوب پس اتاق هتل می خواهد؟ گفتم بله. به دستیارش نگاه کرد و گفت: یک اتاق برای آقای … رزرو کنید. بعد دوباره از من پرسید: قطعه دوم چیست و از کیست؟ گفتم: این از خودم است. گفت: شما هم اتاق می خواهی؟ گفتم: نخیر آقا من که این همه سال است که خانه ام همین جا در تهران است. پرسید: قطعه سوم از کیست؟ گفتم از هکتور برلیوز. بلافاصله به سوی دستیارش برگشت و گفت: برای هکتور برلیوز یک اتاق رزرو کنید.”
هکتور برلیوز در سال 1869 عمرش را داده است به جناب مدیرکل وزارت ارشاد!
No comments:
Post a Comment