Sunday

دو در فضای باز دانشگاه

ما دو تا درس باید میگذروندیم که علم و صنعت استادش را نداشت و این بود که با کلی صحبت با مدیر گروه و معاون آموزش قرار شد که استادی را دعوت کنن (اصرار این بود که ما بریم مهمان بشیم) خلاصه قرار شد این دو تا درس در روز پنج شنبه تشکیل بشه چون مدرس مربوطه وقتش پر بود . برای اولین بار پنج شنبه ها دانشگاه میرفتم . پرنده هم پر نمیزد، فقط یکی دو تا باغبان زحمتکش ، به گلها میرسیدن و نگهبانها هم که دم در بودن . خلاصه ازرفت و آمد و به خصوص از برادران انجمن اسلامی خبری نبود .کلاس از ساعت ۱۰ شروع میشد و تا ۴ بعد از ظهر ادامه داشت . این بود که تصمیم گرفتیم که از فرصت استفاده کنیم و برنامه دو بزاریم ، از بین ۴ دختری که بودیم دو نفر به هیچ وجه حاضر به اینکار نشدن و مرتب هم تکرار میکردن که بی برو برگرد این یعنی اخراج از دانشگاه . این بود که من و یکی از بچه ها تصمیم گرفتیم دو تایی قسمتی از وقت ناهار را به دویدن اختصاص بدیم . نمیدونین چه لذتی داشت در ان فضای سبز زیبای علم و صنعت ومهم تر از همه بدون مزاحمت کسی دویدن و جالب این که هر بار قبل از دویدن، نصیحت و ملامت ان دو تا را شنیدن که شما ها بلاخره کار دست خودتون میدین و با اردنگی اخراج میشین، به خودتون رحم نمیکنین به مامان و باباتون رحم کنین

No comments:

Post a Comment