Sunday

اولین نماینده محجبه پارلمان های اروپا

“ماه نور اوزدمیر” زن مسلمان ترکیه ای الاصل هشت ماه پیش به عنوان نماینده، وارد مجلس منطقه ای بروکسل شد.

او اولین نماینده محجبه پارلمان های اروپاست. این نماینده بیست و هفت ساله می گوید از ۱۴ سالگی و به انتخاب آزادانه خود، از حجاب استفاده می کند. در آن زمان، کاندید شدن خانم اوزدمیر از سوی حزب دمکرات مسیحی بلژیک موجب شگفتی بسیاری از رسانه ها شده بود. آنچه در پی می آید برگردان فارسی گفتگوی فیگارو با اوزدمیر است.

آیا می توان هم حجاب داشت و هم فعالیت سیاسی کرد؟

البته. اگر غیر از این بود مخالف دموکراسی می شد. تصور کنید مردم مجبور باشند برای رای دادن، همه یک نوع لباس بپوشند… تنوع لازم است! عکس قضیه هم هست، شما اگر در انتخابات رای بیاورید و مردم انتخاب تان کنند دیگر نباید بین اقشار مختلف تفاوتی قائل شوید. من در عرصه فعالیت های سیاسی خود را فرد لائیکی می دانم. یعنی چه؟

دین در چارچوب مسائل شخصی من تعریف می شود. زمانی که مشغول کار هستم بحث دینی نمی کنم. مثلا یکبار نماینده ای از حزب حاکم، با اصرار به من می گفت در قرآن آیاتی وجود دارد که بر عدم تساوی حقوق زن و مرد دلالت می کند. پاسخ من به او این بود که این مسائل را درچارچوب زندگی شخصی می توان به بحث گذاشت و اینجا برای چنین بحث هایی نه زمان مناسبی است نه مکان مناسبی.

شما می گویید دین بخشی از زندگی خصوصی شماست؛ اما با استفاده از حجاب آن را به همه نشان می دهید.

انسان ها را به دلیل نوع پوششان نمی توان به محاکمه کشید. همه چیز به آن چه که مردم در سر دارند برمی گردد و من علاقمندم با فعالیت های سیاسی ام شناخته شوم.

اما اگر توجه داشته باشیم شما از طرف مردم انتخاب شده اید، با این اوصاف آیا می توان گفت که شما در حال نمایندگی همه آن ها هستید؟

یک نماینده مجلس نمی تواند به تنهایی نمایندگی تمام آحاد ملت را برعهده داشته باشد. این وظیفه بزرگ و گسترده بر عهده مجلس است. مثلا در کشور من نماینده های زیادی هستند که من همه آن ها را نمی شناسم. این طور نیست که من فقط نماینده زنان محجبه باشم. باید مراقب باشیم مردم را در قالب های مشخص و مورد نظر خودمان قرار ندهیم.

آیا از زمان انتخاب تان تا کنون تفاوتی در نحوه برخورد مردم با شما مشاهده شده است؟

شروع و آغاز هرکاری سخت است و پیشرو بودن طاقت و تحمل می خواهد. گمان می کنم نظرها به تدریج رو به مثبت تر شدن می رود. البته عده ای علیه من صحبت می کنند. این همیشه بوده است. پیام های ملی گرایانه و تهدید آمیز زیادی دریافت کرده ام. من البته این برخوردها را غیرقابل قبول می دانم. از سویی هم حزب مخالف برخی اوقات با من به دشمنی رفتار می کند. به هرحال اوضاع در حال بهتر شدن است. از سوی دیگر برخوردهای محبت آمیز گروه دیگری از دوستان و همکارانم در مجلس به من روحیه می دهد.

آیا نگرانی کسانی را که علیه تان سخن می گویند درک می کنید؟

طبیعی است که درک می کنم. وجود چنین نگرانی هایی عادی است. بسیاری از زنان به دلیل محروم بودن از امکان آموزش های لازم، بی حجاب هستند. این مسئله است که موجب به وجود آمدن مسائل دیگر از سوی دیگران می شود. البته منظورم زنانی نیست که وارد عرصه سیاست می شوند.

آن ها زیر فشارند و اگر از حجاب استفاده نمی کنند به دلیل انتخاب خودشان است. اصلش را بخواهید زنانی مانند من مجبورند با کسانی که اسلام را نمی شناسند و یا توهم اسلام هراسی دارند نیز مبارزه کنند. امثال من از طرف دیگر با اسلام گرایان رادیکالی هم مواجهند که می گویند انتخاب شما به نمایندگی مجلس کار درستی نیست.

چرا قبول چنین زحمات و مسئولیت هایی را لازم می دانید؟

برای رشد و توسعه جامعه. چون معتقدم مردم اگر مرا در عرصه جامعه با این پوشش ببینند و ببینند که در حال کوشش و فعالیت هستم، خواهند دانست که اسلام ربطی به تروریسم ندارد. اگر کارتان را به خوبی انجام دهید کسی نمی تواند شما را بدنام کند.

Saturday

تولید علم با فرار مغزها؟

براساس گزارش و آمار های جدید صندوق بین المللی پول، از میان ۹۱ کشور در حال توسعه یا توسعه نیافته دنیا ایران رتبه اول را در آمار مهاجرت نخبگان کسب کرده است.

این نهاد اقتصادی بین المللی در گزارش خود برآورد کرده است خروج حدود ۱۸۰ هزار نخبه تحصیلکرده از ایران، به معنی خروج سالانه ۵۰ میلیارد دلار ارز از کشور است.

نیوساینتیست: ایران سریع‌ترین رشد علمی جهان را دارد

مجله «نیو ساینتیست» در گزارشی که به تازگی منتشر شد، سال ۲۰۱۰ را سال علم برای ایرانیان نامید. به گزارش این مجله رشد علمی در خاورمیانه، که تقریبا فقط در ایران و ترکیه اتفاق می‌افتد، یازده برابر مقدار متوسط جهانی آن است.

«ساینتیست متریکس» که یک شرکت تحلیل داده‌ها در مونترال کاناداست، گزارش دقیقی از «تغییر جغرافیای سیاسی تولید علم در جهان» از سال ۱۹۸۰ منتشر کرده است.

در این گزارش آمده است: «آسیا حتی سریعتر از آنچه که درگذشته تصورش می‌شد گوی سبقت را (در زمینه تولید علم) می‌رباید. اروپا، بر خلاف تصور موجود، جایگاه قبلی‌اش را حفظ کرده، اما خاورمیانه منطقه‌ای است که باید با دقت آن را مورد نظر قرار داد.»

در ادامه این گزارش آمده‌است: «مطالب علمی منتشر شده در ایران بیشتر در موضوعات شیمی معدنی و شیمی هسته‌ای، علوم هسته‌ای و فیزیک ذرات بنیادی، و مهندسی هسته‌ای اند. مقالات علمی در زمینه مهندسی هسته‌ای دویست و پنجاه برابر متوسط جهانی‌ اند هرچند تحقیقات در علوم کشاورزی و پزشکی نیز افزایش داشته‌اند.»

It might be the Chinese year of the tiger, but scientifically, 2010 is looking like Iran's year.

Scientific output has grown 11 times faster in Iran than the world average, faster than any other country. A survey of the number of scientific publications listed in the Web of Science database shows that growth in the Middle East – mostly in Turkey and Iran – is nearly four times faster than the world average.

http://www.newscientist.com/article/dn18546-iran-showing-fastest-scientific-growth-of-any-country.html

Friday

تجريش



cid:1.2929468298@web82006.mail.mud.yahoo.com


تجريش در زمان ناصرالدين شاه پر از درخت انجير وگيلاس و مزرعه هاي با صفا .. اصل اين نقاشي در موزه صاحبقرانيه موجود است

هزار سال پيش تجريش, طجرشت خوانده مي شد. چنانکه راوندي مورخ تاريخ در شرح سلطنت طغرل سلجوقي آورده است: "آنگاه سلطان از تبريز به سوي ري رفت تا زفاف به دار الملک باشد. اندک مايه رنج بر وي مستولي شد, به قصران بيروني, به در ري به ديه طجرشت از جهت خنکي هوا نزول فرمود, چه حرارت هوا بغايت بود. به سال 455 ق


جالب اينجاست که طغرل در همان تجريش وفات يافت و جنازه اش براي دفن به ري منتقل شد



نمايي از شميران قديم

کهنسالان درباره محل قديمي تجريش اعتقاد دارند که نزديک پل رومي در جاده قديم شميران رو به شمال طرف راست, روي تپه باغي بزرگ به نام "گل باوکان» بود. (ظاهرا محلي که نماز عيد فطر سال 56 در آن برگزار شد.) دو دهکده تجريش و دزاشيب سابقا آنجا بودند. از گل باوکان تا امامزاده قاسم هم باغي ديگر به نام "جنت گلشن» بود .. در اراضي اطراف اين باغها گرگهاي زيادي بودند که باعث زحمت اهالي تجريش مي شدند ... بدين لحاظ اهالي اين منطقه دهکده را ترک کردند و به حوالي امامزاده صالح در جنت گلشن منتقل شدند و تجريش فعلي شکل گرفت.
اين دهکده کم کم رونقي گرفت و چنان شد که حتي طغرل نيز براي فرار از گرماي منطقه جنوب کوههاي البرز و ري به آنجا پناه آورد. صدها سال بعد طهران پايتخت قاجاريان شد اين منطقه, ييلاق اهالي آنجا تبديل گرديد و اشراف اين شهر باغهاي زيادي جهت تابستان در آنجا احداث کردند.


cid:2.2929468298@web82006.mail.mud.yahoo.com
سر پل تجريش در حدود سال 1300 شمسي

تجريش قديم داراي سه محله بود:
1. محله بالا 2. محله پائين 3. محله قلعه نو و حومه آن که به نامهاي زير خوانده مي شد: زعفرانيه, محموديه, ناودانک, جعفرآباد و ...
محله بالا شامل: باغ فردوس, چهار راه حسابي, زعفرانيه, الهيه.
و محله پائين شامل: ظهيرالدوله, سه راه دزاشيب, سه راه قيطريه, اسدي و فردوسي بود ..
کم کم کوچ مردم از ساير مناطق کشور به طهران و حومه آن افزايش يافت به طوري که تعدادي از آنان در تجريش سکني گزيدند. در آمارگيري نفوس سال 1335 اهالي آنجا و تيره هاي مهاجر از افراد زير تشکيل شده بود: بوميها, ترقي ها, نائيني ها, اصفهاني ها, خراساني ها, شيرازي ها, يزدي ها, طالقاني ها و لرها.


cid:3.2929468298@web82006.mail.mud.yahoo.com
ميدان تجريش


ساختمانهاي تجريش قديم مانند روستاي تاريخي ماسوله بود, يعني ساختمانهاي روستا طوري بود که مردم از روي بامهاي يکديگر طي مسير مي کردند. جمعيت در تجريش قديم در دو محله به صد و پنجاه خانواده مي رسيد. از محله بالا حدود بيست خانوار تابستانها بر سر باغهاي خود مي رفتند و زمستانها به ده باز مي گشتند. کوچه ها و معابر بسيار تنگ و پر پيچ و خم بود. شايد نمونه اي که بتوان با آن قياس کرد روستاي فعلي پس قلعه در دربند باشد. خانه هاي خشت و گلي يا چينه اي تجريش, در زير دست و سمت شرق پل تجريش تا زير دست ايستگاه جادة قديم بنا شده بود.


cid:4.2929468298@web82006.mail.mud.yahoo.com
پل تجريش و خانه هاي اطراف آن - دوره پهلوي


مرکز تجريش امامزاده صالح بود. اين امامزاده مرکزيت معنوي اين ناحيه بود. بازار شکل گرفته در حاشية آن کانون اقتصادي اين محل است .. حسن ملقب به صالح از نوادگان امام موسي کاظم عليه السلام است دربارة امامزاده صالح مي گويند که وي تحت تعقيب حسن نامي از پل کرخ يا کرج امروزي بود.
تعقيب کننده بالأخره وي را در باغ جنت گلشن زير چنار بزرگ نزديک چشمه ساري گرفتار کرده وي را شهيد مي کند. اهالي محل به احترام انتساب وي به ائمه براي وي مرقد و بارگاهي مي سازند که در طول زمان منشأ خير و برکت براي اهالي اين منطقه گرديد. بناي اصلي اين مرقد را هلاگو ميرزا فرزند فتحعلي شاه به سال 1210 ق بنا کرده است.


cid:5.2929468298@web82006.mail.mud.yahoo.com
بارگاه امامزاده صالح و درخت چنار معروف آن - دوره پهلوي


چنار امامزاده صالح کهنسال ترين چناري است که تاکنون ديده شده است. اين چنار حتي اعجاب مسافرين خارجي را نيز بر مي انگيخته است. چنانکه ديالافوا در سفرنامه اش در ايران به سال 1881 م دربارۀ اين درخت مي نويسد:
در مسجد (بقعۀ امامزاده صالح) تجريش چنار عجيب و غريبي است که کمتر نظير آن در دنيا پيدا مي شود. قطر فوق العاده آن را نمي توان دقيقا با رقم معين کرد. تقريبا محيط آن به پانزده متر مي رسد. هريک از شاخه هاي آن مانند تنه درخت کهنسالي در بالاي بناي مسجد و ساير اطراف سر به آسمان کشيده است. اين درخت عده کثيري را در ساية خود پناه مي دهد. مؤمنين در زير آن نماز مي خوانند ... مکتبدار اطفال را در آنجا جمع کرده درس مي دهد. قهوه چي سماور و استکان و لوازم خود را در درون آن قرار داده است. سقا هم کوزه هاي پر آب خود را در گوشه اي از تنه گذارده است.


cid:6.2929468298@web82006.mail.mud.yahoo.com
چنار کهنسال امامزاده صالح که چند سال قبل قطع شد


اين چنار عظيم تا سالياني پيش نيز در حياط امامزاده به چشم مي خورد ولي به علتهاي مختلف چه طبيعي و چه تخريب انساني از آن چيزي باقي نمانده است.
سالها پس از اين ديدار ديولافوا از تهران, منطقه تجريش و سر پل آن به محل تفرجگاه تهرانيان فراري از گرما تبديل شد. اين محل که سالها محل سکناي اشراف قاجاري و ييلاق سفارتخانه هاي خارجي در تهران بود از دورة رضا شاه رو به گسترش رفت. جاده قديم آن (دکتر شريعتي) آباد شد و سنگفرش گرديد و راههاي دسترسي آسان شد. ماشينهاي کرايه افزايش يافت. بسياري از باغهاي آباد و معمور آن تبديل به ويلا شد و در سالهاي اخير اين ويلاها نيز به حاميان آن وفا نکرد. ويلاها تخريب شد و باغچه هاي آن تبديل به برجهاي بلند گرديد. اين روزها تقريبا از محله تجريش چيزي باقي نمانده بجز ساختمانهاي سر به فلک کشيده که به جاي چنارهاي بلند سر برآورده اند. تتمه آن دربند و ارتفاعات تهران است که باز مجالي براي تنفس تهرانيان فراهم مي کند.


cid:7.2929468298@web82006.mail.mud.yahoo.com
ميدان تجريش



منابع:
1. حسين کريمان, تهران در گذشته و حال
2. منوچهر ستوده, جغرافياي تاريخي شميران

3. کريستف لودو, شميران يا باغهاي گمشده

رسوایی جدید کلیسای کاتولیک در آلمان

سوء استفاده جنسی جدید در کلیسای کاتولیک آلمان از کودکان بی سرپرست، زمین لرزه ای در جامعه آلمان ایجاد کرده است. پس از آن که چند نفر از کسانی که در یک مدرسه مذهبی (کالج کانیسیوس) کلیسای کاتولیک در برلین سکوت خود را شکستند و اعلام کردند که در کودکی از سوی کشیش های کاتولیک مورد آزار جنسی قرار گرفته اند، هفته نامه اشپیگل می گوید که در این مدرسه تاکنون حداقل 30 مورد سوء استفاده جنسی از کودکان از سوی
کشیش های کاتولیک کشف شده است. تقریبا هر روز قربانی های جدید با شکستن سکوت خود ابعاد این “مشکل” تاریخی کلیسای کاتولیک را به جامعه نشان می دهند. اشپیگل می گوید که بر پایه اسنادی که دارد، از سال 1995 بیش از 90 مورد پیش آمده است. دیگر رسانه ها از 120 مورد تنها در این مدرسه می گویند. دادستانی آلمان تاکنون 12 نفر متهم از این مدرسه را (که دو نفرشان زن هستند)، مورد بازجویی قرار داده است

سوء استفاده جنسی از کودکان بی سرپرست در کلیسای کاتولیک داستانی است بی انتها. هنوز سه ماه از رسوایی کلیسای کااتولیک در ایرلند نمی گذرد که اکنون در آلمان این رسوایی روی می دهد. در ایرلند، در دادگاه افشا شد که هزاران کودک در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۷۵ تا ۲۰۰۴ میلادی از سوی مقامات بلندپایه‌ کلیسای کاتولیک ایرلند مورد سوء استفاده‌ی جنسی قرار گرفته‌اند. در آمریکا نیز هفت سال پیش ماجرای سوء استفادۀ جنسی از کودکان توسط کشیشان کاتولیک فاش شد. از آن زمان تا کنون، حدود هزار نفر ادعا کرده‌اند که روحانیان به آنان تجاوز کرده‌اند. ۶۶۰ میلیون دلار مجموع خسارت پرداختی به قربانیان است. اگر چرخی در اینترنت بزنید، به موردهای بی شمار بر می خورید.

امروز صبح نیز درMM “مجله سحر” برنامه دوم تلویزیون آلمان (ZDF) یکی از قربانی ها که مردی بیش از 50 ساله بود، در برنامه سرگذشت خود را شرح داد و گفت که پس از بیش از چهل سال و پس از سال ها مبارزه با افسردگی و دیگر مشکلات روحی، اکنون سکوت خود را شکسته و همه قربانی ها را دعوت به همین کار می کند. او می گفت که تجربه ای که در ماه های پیش در ایران روی داد، نشان می دهد که نباید سکوت کرد. باید کمیسیون حقیقت یاب تشکیل داد، اینها را در برابر افکار عمومی رسوا کرد و به دادگاه مدنی کشید. او گفت که نامه ای به پاپ نوشته است و جناب پاپ به جای اقدام در این مورد در نامه ای به او، روضه خوانده و برای او از خداوند صبر و تحمل طلب کرده است، بدون آن که کوچک ترین اقدامی در جهت روشن گری انجام دهد.

آخوندهای کلیسای کاتولیک که این روزها دوباره زیر فشار افکار عمومی رفته اند، تلاش دارند جامعه آلمان را آرام کنند. تقریبا هر روز چیزی را اعلام می کنند که این یا آن اقدام را انجام خواهند داد. البته این کار به بیان همان آقایی که امروز در تلویزیون بود، شبیه این است که به مافیا ماموریت مبارزه با جنایت های خود را بدهی.

آن چه که کلیسای کاتولیک را از دیگر دکان های دین فروشی جدا می کند، “تجرد” و ممنوع بودن رابطه جنسی (لاتین: caelebs، آلمانی: Zölibat، انگلیسی: celibacy) برای کشیش ها و راهبه هاست. این روزها بسیاری در آلمان این مورد را دلیل این کارها در کلیسای کاتولیک روم می دانند.
شاید بسیاری گمان برند که این کارها کار چند نفر است و نباید آن را به تمام آن ارگان (کلیسا یا هر سازمان دینی) نسبت داد. اما این ارگان های مذهبی خود که می دانند که میان آن چه که آنها به مردمان می فروشند و واقعیت، فاصله هاست. این است که در گذشتن از مرزهای اخلاقی مدنی هراسی ندارند.

آن چه که یک انسان را از انجام جنایت ویا یک کار غیراخلاقی بازمی دارد، مرزهای اخلاقی هستند که تمدن و فرهنگ جامع بشری و یا فرهنگ ملی-منطقه ای در برابرش نهاده اند و نه آموزه های دینی هزاران سال پیش که در زمان خود بخشی از فرهنگ همان زمان بوده اند
آن چه که آخوند و کشیش و خاخام باشرف را نشان می دهد، اعتقادات مذهبی او نیست، بلکه شخصیت سالم و فرهنگ اجتماعی-مدنی اوست. این معیارها را از آموزه های هزاران سال پیش نمی گیرد، بلکه از معیارهای امروزی جامعه پیرامونش. این دستاورد فرهنگ جامعه ای است که او در آن رشد یافته است

Thursday

بارالها

برای همسایه ای که نان مرا ربود نان،

برای دوستی که قلب مرا شکست مهربانی،

برای آنکه روح مرا آزرد بخشایش

و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق


میطلبم

دکتر علی شریعتی.

گفتاری از گاندی


من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان‌ صفت باشم ،
من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،
من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،
چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است.
و تو هم به یاد داشته باش:من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى ، من را خودم از خودم ساخته‌ام،
تو را دیگرى باید برایت بسازد و تو هم به یاد داشته باش
منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است،
تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى
و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه
ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى.
می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.
می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم ،
چرا که ما هر دو انسانیم.
این جهان مملو از انسان‌هاست ،
پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.
تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم،
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند،
حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند،
دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم،
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى،
من قابل ستایشم، و تو هم......
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد
به خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى
همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت،
اما همگى جایزالخطا.

اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى،
نامت را انسانى باهوش بگذار

Wednesday

The Mama Test


I was out walking with my 4-year-old daughter. She picked up something
off of the ground and started to put it in her mouth.
I took the item away from her and I asked her not to do that.
'Why?' my daughter asked. 'Because it's been on the ground; you don't
know where it's been, it's dirty, and probably has germs,' I replied.
At this point, my daughter looked at me with total admiration and asked,
'Mama, how do you know all this stuff? You are so smart.'
I was thinking quickly and replied, 'All moms know this stuff. It's on
the Mama Test.
You have to know it, or they don't let you be a Mama..'
We walked along in silence for 2 or 3 minutes, but she was evidently
pondering this new information.
'Oh.....I get it!' she beamed, 'So if you don't pass the test you have
to be the dad.'
'Exactly,' I replied with a big smile on my face.