Sunday

گلستان

پس از سی سال سکوت، ابراهيم گلستان نويسنده و فيلمساز سرشناس ايرانی ساکن انگلستان موافقت کرد تا در يک جلسه پرسش و پاسخ با عباس ميلانی، رييس بخش مطالعات ايرانی دانشگاه استنفورد در شمال کاليفرنيا شرکت کند.
ابراهيم گلستان در گفت وگو با عباس ميلانی» عنوان برنامه سه ساعته ای بود که با حضور عده کثيری از علاقمندان در سالن کابرلی آديتوريم دانشگاه استنفورد درپاولو آلتو در نزديکی شهر سن فرانسيسکو برگزار شد.
اين برنامه که نتيجه چند سال پافشاری آقای ميلانی برای متقاعد کردن آقای گلستان برای حضور در جمع و پاسخ به سئوال های او بود تماما به زبان انگليسی انجام شد پيش از آغاز مناظره و پرسش ها، آقای ميلانی در معرفی ابراهیم گلستان ضمن مقايسه او با آندره مالرو، فيلسوف و متفکر برجسته فرانسوی، وی را يکی از شخصيت های اصلی جنبش روشنفکری ايران در سال های اخير و هنرمندی خواند که هرگونه تعريف منصفانه از شخصيت هنری او می تواند گزافه گويی محسوب شود.آقای ميلانی در اين مقدمه گفت: «نقاط برجسته کاري و درخشان ابراهيم گلستان، در طول نيم قرن فعاليت هنری در اغلب رشته های گوناگون از رمان نويسی تا سينما، و از شکسپير تا برنارد شاو را دربر می گيرد و شامل اکثر جنبش های روشنفکری قرن بيستم ايران می شود که در سير صعودی آن «گلستان » يا به اوج رسيده است و يا يکی از نخستين کسانی بوده است که به نقد راديکال اين جنبش ها پرداخته است». او افزود:«گلستان در بيست سالگی در مقام سردبيری روزنامه ارگان حزب توده مدت ها پيش از آنکه انتقاد از استالين بصورت شيوه زودگذری از مد روز درآيد دست به انتقاد از او زد و يکی از اولين ايرانيانی بود که بافت جامد روشنفکرانه و ملی گرايی عريانی که مشخصه مارکسيسم روسی بود را زير سئوال برد». رييس بخش مطالعات ايرانی دانشگاه استنفورد افزود:«داستان های کوتاه او که با زيرکی و امساک به عميق ترين ريشه های شرايط بشری چون پيروزی و درماندگی، شهامت و تقوا پيوند خورده اند و فيلم های مستند و داستانی او و بالاخره مقالات نوگرا و کم نظير او در مورد نقاشی مدرن و شعر معاصر از لحاظ غنی بودن و گوناگونی همه و همه در تاريخ قرن بيستم هنر ايران برای هميشه به جای خواهد ماند».پس از پايان سخنان عباس میلانی، آقای گلستان به حاضران گفت: «باورکنيد من نتوانستم حرف های او را تعقيب کنم من فقط نام خودم را شنيدم ولی واقعا نمی دانم ايشان چه گفتند .شايد منظور آقای گلستان نمايش نوعی خضوع و فروتنی در مقابل تعريف های آقای ميلانی گلستان

عباس ميلانی اولين سئوال خود را در باره چگونگی پيدايش خاطرات و نامه ای که گلستان به سيمين دانشور نوشته است و در روزنامه شرق در ايران به نام نامه سيمين به چاپ رسيده بود، مطرح کرد. نامه ای که آقای ميلانی آن را «يک اثر شگفت انگيز» خواند.آقای گلستان در پاسخ به اين سئوال گفت: «در آن زمان من و سيمين به همديگر نامه نگاری می کرديم. در يکی از اين نامه ها او به گوشه هايی از زندگی خود اشاره کرده بود. شنيدم که به آمريکا می رود و من از او خواستم که به انگلستان بيايد تا من او را ببينم. در همان نامه به سيمين نوشتم چيزهايی که او در نامه هايش برای من نوشته است چيزهايی است که او بايد برای مردم ايران بنويسد. به سيمين نوشتم که اين ها وقايعی است که خود تو در جريان مستقيم آنها بوده ای، ريشه های آن را می شناسی و رنج و درد آن را تحمل کرده ای.» آقای گلستان افزود:«نمی خواستم آنقدر بنويسم ولی وقتی شروع به نوشتن کردم يک نامه ۱۳۰ صفحه ای بدست آمد. اين نامه را برای سيمين فرستادم اما با وجود مسائلی که در اين نامه مطرح شده بود اين خبر برايم تعجب آور نبود که نامه به دست او نرسيده باشد. کمی بعد تنها کپی دست نوشته آن را با دوست ديگری به ايران فرستادم اما بازهم جوابی نيامد . تنها فرد ديگری که نامه را ديده بود دوستی بود که به من اصرار کرد که آن را چاپ کنم. من مخالفت کردم. ميلانی در انگلستان بود و او هم نامه را خواند واصرار کرد تا آن را از طريق دوست چاپخانه داری در تهران چاپ کنيم . نامه در سال ۱۹۹۰ نوشته شده و خوب البته مسئله سانسور و باقی چيزها. اين نامه هرچند خصوصی است اما من شايد کمی از مسير اصلی خارج شدم و به مسائل ديگر پرداختم» .عباس ميلانی در واکنش به گفته های آقای گلستان، گفت:«ولی آنهايی که اين نامه را خوانده اند می گويند نامه يک بررسی کامل بود از جلال آل احمد».
آقای گلستان در پاسخ گفت:« نامه درباره آل احمد نبود، نامه درباره شرايط مملکت بود، درباره پيدايش ايده های نوين بود و دروغ هايی که در نتيجه موجب زوال وانحطاط اين ايده ها شد. شرايطی که سال ها پيش از مصدق و پيش از وقوع انقلاب وجود داشت. نامه در باره سقوط جنبش ترقي خواهی درايران بود. اين که ما به عنوان يک ملت در شرايط تراژيک تاريخی قرار داريم. يعنی در تمام اين سال ها و اين احساسی بود که من داشتم».

آقای ميلانی پرسيد: «اما آيا ناشر که آل احمد را شخصيت مورد علاقه رهبر می داند با انتشار اين نامه مخالفت کرد ابراهيم گلستان در پاسخ گفت:« من ارتباطی ميان اين دو نفر نمی بينم . آل احمد در مرحله اول يک خط به خصوص را تعقيب می کرد نه برای آنکه بخواهد به يک نوع موفقيت شخصی دست پيدا کند بلکه به خاطر اينکه اين نوع تفکر می تواند معانی مختلفی برای مردم مختلف داشته باشد».آقای ميلانی درباره ماجرای سفر آل احمد در اواخر دهه چهل به مشهد سخن به ميان آورد و اينکه چگونه آل احمد اين واقعه را «ائتلاف ميان روشنفکران سکولار و رهبران مذهبی خواند».

گلستان در پاسخ ، آل احمد را فردی خواند که شايد در جستجوی يک شخصيت «پدر» . در ادامه اين جلسه، عباس ميلانی درباره ساختن فيلم «اسرار گنج دره جنی» که نشان دهنده شرايط ايران پيش از انقلاب و هشدار دهنده آغاز دگرگونی ها بود پرسيد و آقای گلستان در پاسخ گفت: «حالا بعد از سی سال همه می گويند که آن موقع بهتر از حالا بود ولی واقعيت اين است که آن زمان، يعنی زمان گذشته، غلط بود، اشتباه بود، شاه هم اين را می دانست ولی من در آن زمان می خواستم آن شرايط را نشان بدهم . من قلبم بدرد می آمد از آنچه مي ديدم...»

در ادامه اين گفت وگو آقای ميلانی پرسيد: «شما مشکل اصلی رژيم را در چه ديديد که منتظر اين تغييرات بوديد؟

آقای گلستان گفت: «الان دراين سالن اغلب ما ايرانی هستيم و من مي دانم برخی از اين حرف ها می تواند برايمان آزاردهنده باشد. مشکل اصلی آن رژيم همان مشکل اصلی يک ملت است.» ابراهيم گلستان افزود:« اشکال رژيم، اشکالی است که بايد آن را در خود مردم جستجو و پيدا کنيم. آن رژيم بد بود، مردم آن را برانداختند، اما تراژدی اصلی در اينجاست که همان مردم اين رژيم اسلامی را به جای آن رژيم نشاندند. من در حال حاضر باور ندارم که هر چيز ديگری که بعد از رژيم فعلی اتفاق بيافتد از اين بهتر باشد.»

آقای گلستان که پيشتر شعرای امروزی را «قافيه پردازانی ساده» و نه «شعرای واقعی» خوانده بود، گفت:« به خاطر اينکه فروغ يک شاعر واقعی بود ولی در حال حاضر در اين جلسه صحبت از شعر نيست.»

در ادامه اين گفت وگو، عباس ميلانی از ابراهیم گلستان درباره سکوت چندين ساله او درباره فروغ فرخزاد پرسيد .

آقای ميلانی توضيح داد که « منظور من همين الان نيست . منظورم اين است که چرا شما در طول اين سال ها هرگز راجع به فروغ صحبت نکرده ايد؟ البته اين حق شماست که سکوت کنيد. ولی عده زيادی از حاضران در اين جلسه در مورد همين پرسش کنجکاوند.

ابراهيم گلستان گفت:« سکوتی درکار نيست. ما اول بايد بدانيم درباره چه و چرا در مورد يک موضوعی صحبت مي کنيم. فروغ کارمند استوديوی من بود و ما با هم همکاری های مستمری داشته ايم . می خواهيد درباره آن صحبت کنم؟ »

آقای ميلانی يک بار ديگر توضيح داد که موضوع رابطه هشت ساله ميان گلستان و فروغ فرخزاد موضوعی است که سال ها مورد بحث و بررسی و حتی کنجکاوی مردم بوده است.

اما گلستان با همان لحن طنزآلود پيشين در پاسخ گفت :«چرا از من درباره مهدی اخوان ثالث سئوال نمی کنيد؟ او هم شاعر بود.»

دربخش پرسش و پاسخ حاضران نيز ابراهيم گلستان چندين بار ديگر درمقابل ده ها سئوال حاضران درباره فروغ فرخزاد قرار گرفت.

گلستان در نهايت در پاسخ آنها گفت:«او زن شاد و خوشحالی بود. اما بسياری از جمله اعضای خانواده او درباره او چيزهايی می گويند بدون اينکه بدانند او چه کسی است. خيلی از کسانی که اشعار او را خوانده اند اصلا مفهوم اشعار او را نمی فهمند و اين را من بر اساس واقعيت می گويم.»

اما در مقابل سوال های بعدی و اصرار آقای ميلانی که معتقد است ثبت و نگارش وقايع در باره رابطه ميان ابراهيم گلستان و فروغ فرخزاد مهم و ضروری است، آقای گلستان در پاسخ گفت:«هيچکدام از اين سئوالات ارزش جامعه شناسی ندارند و همه اين سئوال ها خصوصی است.»

No comments:

Post a Comment