Sunday

استاد شهريار

بيست‌وهفتم شهريورماه، سال‌روز درگذشت و روز بزرگداشت سيدمحمدحسين بهجت تبريزى (شهريار) است و البته چند سالى است که به نام روز شعر و ادب فارسى در تقويم رسمى کشورمان به ثبت رسيده؛ هر چند اين عنوان در حد صفحه تقويم باقى مانده است. شهريار ‌سال ‌ در شهر تبريز متولد شد و دوران کودکى را به زندگى روستايى در استان آذربايجان شرقى گذراند. پس از پايان سيکل اول متوسطه در تبريز، در سال ‌ براى ادامه تحصيل از تبريز عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون تا سال ‌ و پس از آن در رشته پزشکى ادامه تحصيل داد. حدود شش ماه پيش از گرفتن مدرک دکترى به‌ علت شکست عشقى و ناراحتى خيال و پيشامدهاى ديگر، ترک تحصيل کرد. پس از سفرى چهارساله به خراسان براى کار در اداره ثبت اسناد مشهد و نيشابور، به تهران بازگشت. در سال ‌ که شهريار در خراسان بود، پدرش حاج ميرآقا خشگنابى که وکيل بود، درگذشت. در سال ‌ در بانک کشاورزى استخدام و پس از مدتى به تبريز منتقل شد. در شرح زندگى شهريار آمده است، دانشگاه تبريز او را يکى از پاسداران شعر و ادب ميهن خواند و عنوان دکترى افتخارى دانشکده ادبيات تبريز را نيز به او اعطا کرد. اين شاعر در سال‌هاى ‌ تا ‌ اثر مشهور خود - «حيدربابايه سلام» - را سرود. شهريار در روزهاى آخر عمر به‌دليل بيمارى در بيمارستان مهر تهران بسترى شد و پس از درگذشت در ‌ شهريور ‌، بنا به وصيت خود در مقبره‌ا‌لشعراى تبريز به خاک سپرده شد. عشق به ائمه اطهار (ع) در بسيارى از شعرهاى شهريار نمايان است. در نعت حضرت پيامبر (ص) مى‌گويد: ستون عرش خدا قائم از قيام محمد / ببين که سر به کجا مى‌کشد مقام محمد به ‌جز فرشته عرش آسمان وحى الهى / پرنده پر نتوان زد به بام محمد يا درباره امام على (ع) مى‌سرايد: على‌اى هماى رحمت تو چه آيتى خدا را / که به ما سوا فکندى همه سايه هما را دل اگرخداشناسى همه در رخ على بين / به على شناختم من به خدا قسم خدا را يا باز براى امام حسين (ع) شعرى دارد با اين مضمون: شيعيان ديگر هواى نينوا دارد حسين / روى دل با کاروان کربلا دارد حسين از حريم کعبه جدش به اشکى شست دست / مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسين مهرداد اوستا درباره شيوه سخنورى شهرياربه ايسنا مى‌گويد: امروز اگر خواسته باشيم کشورهاى ترک‌زبان را از اقصاى مغولستان و خراسان شمالي، و آن شهرها که روزگارى جايگاه پرورش رياضى‌دانان بزرگى چون خوارزمي، بوعلى‌سينا، بيرونى و محدثانى همچون بخارى و همانندان اين بزرگمردان بوده است، و اينک به چندين جمهورى بدل گشته است، و بئس‌البدل، قرقيزستان، قزاقستان و تاجيکستان، و چه و چه‌ها، تا آذربايجان شمالى که همانا قفقاز و گرجستان و ارمنستان باشد، و از ترکيه و کشورهاى بالکان که به روزگار طلايى خلفاى عثمانى جزيى از امپراتورى عثمانى بوده‌اند، به شمار آوريم، به گواه انتشار آثار ترکى شهريار، در معيارى که بتواند خوانندگان اشعار وى را بيرون از مرزهاى جغرافيايى زبان فارسى دربرگيرد، به اندازه‌اى است که مطابق با برآورد يکى از محققان به بيش از 800 ميليون مى‌رسد. در حالى که بسيارى از آثار فارسى استاد شهريار به زبان‌هاى ترکي، روسى و ديگر زبان‌هاى معمول در شبه جزيره بالکان، به زبان‌هاى کشور بلغارستان، يوگسلاوي، آلباني، لتوني، استونى و ليتوانى انتشار يافته است و بدين‌سان مى‌توان با جرأت گفت که اين شهرت عالم‌گير را علاوه بر قبول طبع و لطف سخن، عاملى الهى نيز در کار است که از نظر گزارنده اين مقامه سرچشمه آن را مى‌بايد در ايمان شاعر يافت. شاعر مداومتى بسيار در قرآن کريم که منشأ فيض‌هاى بى‌کرانه و کرامات بى‌حد و حصر است، داشته و همين کتاب که آبشخور طبع همه حکما و عرفا بوده است و از اين پس تا قيامت هم خواهد بود، تازگى و جزالتى به سخن استاد شهريار داده است که وى را از امال و اقران ممتاز ساخته است. مريم بهجت تبريزى در ميان ناگفته‌هايى از استاد شهريار به فارس مى‌گويد: پدرم فرد سخاوتمندى بود به طورى که حقوق دانشگاهى خود را به جنگ زده‌ها اهدا مى‌کرد. اما او از چاپ‌هاى مجدد آثار پدرش گله‌مند است و مى‌گويد: کتاب‌هاى چاپى پدرم سرشار از غلط‌هاى چاپى و تايپى است و همچنين مطالبى که از زبان ما در روزنامه‌ها چاپ مى‌شود، غلط‌هاى بسيارى وجود دارد. قطعه «حيدر بابايه سلام» يا « سلام بر حيدر بابا » از معروف‌ترين آثار شهريار است و هيچ يک از ديگر آثار اعم از غزليات، قصائد، قطعات و تابلوى استاد به تنهايى اين حد شهرت و قبول عام نيافته است. شايد اين موفقيت بيش از هر چيز مرهون جاذبه فولکلوريک و قالب دل انگيز زبان مصطلح عاميانه و توجه و اقبال مشتاقانه آشنايان به زبان کنونى آذربايجان باشد و بديهى است که برخوردارى اين قطعه از حد اعلاى احساس، دلاويزى و از دل برآمدگى بر دلکش‌ترين و لطيف‌ترين تعبيرات، اصطلاحات، تخيلات خاطره‌انگيز و زندگى سرشار از لطف و صفاى کودکى شاعر در دامن طبيعت که احساس مشابه در هر خواننده و شنونده‌اى بيدار مى‌کند نيز در توفيق آن کاملاً مؤثر بوده است. «حيدر بابايه سلام» از احساس قوى و تأثرى بى‌تکلف و تخيلى شيرين و برجسته بهره‌مند است و اگر چه به جامه فاخر زبان ادبى و مصنوع شعر کلاسيک و وزن عروضى آراسته نيست ولى در عوض به زبان دل مردم است که سرشار از هزاران اشاره و نکته باريک‌تر از مو و لبريز از بدايع، نکات، تعبيرات و نادرترين اصطلاحات محلى است، يعنى به زبانى که از هر زبان ادبى و شيوه‌هاى مصنوع آن رنگين‌تر و دل‌کش‌تر و در نتيجه براى عموم آشنايان به اين لهجه اعم از عوام و خواص رساتر و دل‌انگيزتر است، ناگفته نبايد گذاشت که برخلاف آنچه گروهى مى‌پندارند، شعر استادانه سرودن بدين شيوه و نمايش هنرمندانه تخيلات و تاثرات با زبان طبيعى مردم و در قالب وزنى روان و گواراى هجائى به مراتب دشوارتر است و عرصه توفيقى بيش از آنکه در سرودن قطعه «حيدر بابا» نصيب شهريار شده است، متصور نيست. «سلام بر حيدر بابا» شامل دو قطعه شعر منفصل است که قطعه دوم در واقع تجديد مطلعى از قطعه اول و مکمل و متمم آن به شمار مى‌رود، هر دو قطعه از نظر زمينه، موضوع و مطلب از يک سرچشمه که تجديد و تثبيت خاطرات ايام کودکى و تجسم تصوير زندگانى ساده و شيرين و بى‌پيرايه دامنه نشينان کوه حيدر بابا ست. ولى نبايد گمان کرد که استاد بدين مناسبت مديون «حيدر بابا» است، بلکه در حقيقت شهريار است که «حيدر بابا» را از حضيض گمنامى به اوج نامدارى رسانيده و قرض‌دار خود ساخته است. جمعه 27 شهريور 88 حسرت فراق شهريار 21 ساله شد. اين روز به احترام خدمات انکارناپذير استاد شهريار به شعر معاصر،‌ با تصويب شوراى عالى انقلاب فرهنگى «روز ملى شعر و ادب» ناميده شده است. اما در اين روز به‌رغم اين مصوبه وزين هيچ برنامه‌اى نه تنها در تهران و ساير شهرستان‌ها بلکه در زادگاه وى نيز برگزار نشد. مرور برنامه‌هاى فرهنگى ادارات ارشاد و انجمن‌هاى ادبى در سراسر کشور نشان داد که ديروز برنامه خاصى براى بزرگداشت اين بزرگمرد تاريخ شعر و ادب کشور منظور نشده و اغلب مسئولان نيز همزمانى برنامه‌هاى روز جهانى قدس را بهانه کردند. البته شهريار و شهريارها چه با برگزارى مراسم بزرگداشت و چه بدون آن همواره بر آسمان فرهنگ و ادب ايران مى‌درخشند و اشعار و حالات آنها در ميان زندگى مردم جارى است چرا که آنها از مردم برآمده اند، با مردم زيسته‌اند و در ميان آنها آرميده اند. شهريار مانند بسيارى از شاعران ارزشمند تاريخ و ادب ايران گرچه از ميان ما رفته اما ياد و نامش همواره زينت بخش محافل فرهنگى و آثار و اشعار پرمعنايش الهام بخش آثار هنرى بسيارى بوده است.

No comments:

Post a Comment