همکلاسی داشتم به نام مهدی ضیا یی اهل بیرجند بود. او گفت یکی از افرادی که در زمان شاه فرد قدرتمندی در منطقه محسوب می شده یا به قولی برای خودش ارباب یا خان بوده برایشان تعریف کرده در زمان شاه یک دانش آموز را در بمدت یک تابسان به عنوان چوپان به کار گرفتیم و در انتهای تابسان بدون اینکه ریالی به او بدهیم به او گفتیم برو. او هم از خانواده ای فقیر بود و کاری در مقابل ما از دستش بر نمی آمد. انقلاب شد مرا به دلیل انجام چند جرم بازداشت کردند و بعد از مدتی به دادگاه انقلاب بردند. در کمال ناباوری دیدم که همان دانش آموز چوپان قاضی دادگاه انقلاب شده و یک آن پایم سست شد و بر روی زمین نشستم.
http://zarghanfilm.blogfa.com/
No comments:
Post a Comment