Friday

همه سُم دارند

در داستانها و مثلها آمده است که مردی صبح زود (در آن زمان که حمام در منازل نبود و مردم مجبور بودند صبح علی الطلوع به حمام عمومی بروند) به حمام رفت. الحق که کار شاقی بود و اصلا صرف نمی کرد! به هر حال آن آقای قهرمان داستان ما وقتی وارد حمام شد به پای بغل دستی اش نگاه کرد و دید که به جای پا، سُم دارد. ترسید و خواست به فرد دیگری که کمی آن طرف تر مشغول لیف زدن بود بگوید، دید او هم سم دارد. خواست به دلاک بگوید دید دلاک هم همینطور است. خوب که دقت کرد متوجه شد که همه کسانی که در آن حمام هستند سمدار هستند. (در آن زمان اجنّه سم داشتند. چون اکنون دسترسی به آنها نداریم نمی دانیم آیا هنوز هم سمدار هستند یا تغییرات ژنتیکی و جهش نسلی پیدا کرده اند و پا دارند یا نه) القصه قهرمان داستان ما خودش را به حمامی رساند و گفت که این حمام جن زده است و همه اینجا سم دارند. حمامی پای خود را نشان داد و گفت پای آنها اینطوری است؟

No comments:

Post a Comment