رامبراند ناخوش احوال بود که سفارش تصویرگری 18 نفر از اعضای برجسته گارد محافظان شبانه شهر را دریافت کرد.سرکرده این پاسداران که فرانس بانینگ کک بود و در مرکز تصویر خودنمایی میکند این سفارش را برای پر کردن فضای عریض و طویل مرکز فرماندهی داد.هر یک از تفنگداران که مایل بودند تصویرشان را بکشند بنا بر وجهی که میپرداختند تصویرشان در تابلو دور یا نزدیک میشد.بانینگ در حالی در مرکز تابلو در حال توضیح دادن است که روتنبرگ پسر یکی از روسای کمپانی هند شرقی در حال گوش دادن به اوست.یان ویشر پرچم کشور خود را در دست داردو درست در پشت سر او در فضای بین او جوان کلاهخود به سر یک چشم رامبراند مشخص است. و او در حال نگاه کردن به پرچم کشورش است.رامبراند علاوه بر 18 نفر از 10 مرد دیگر در پس زمینه استفاده کرده است و یک نفر طبال که با نگاه خود میگوید صدای اورا فراموش نکنیم و سگی که شیفته او شده است.و 2 دختر و یک پسر کوچک که نشاندهنده رسمی است که از کودکان در کارناوال نظامیان استفاده میشد…اما نکته جالب نوری است که دخترک را در کانون توجه قرار داده و راز رامبراند به حساب میاید.شباهت این دختر با ساسکیا که همسر سابق رامبراند بود و تصویر او در تابلوی زیر میاید نشاندهنده این است که گویی رامبراند دوست داشته که از همسر خود دختری داشته باشد تا در میان این پاسداران به بازی بپردازد…
نام این تابلو”فلورا” است که ساسکیا در نقش آن ظاهر شده..
در خاتمه بدنیست خاطره ای از دکترباستانی پاریزی در همین ارتباط که چاپ روزنامه اطلاعات است بیاورم
یادم آمد كه وقتي درموزه نقاشي آمستردام بودم تابلو معروف رامبراند با عنوان <نگهبانان شب> را به من نشان دادند و گفتندكه: درجنگ جهاني دوم، درحالي كه مردم هلند روزانه بيش از چند صد كالري حرارت جيره نان و شكر و سوخت نداشتند، دولت آمريكا حاضرشد اين تابلو را با پنج كشتي آذوقه مبادله كند؛ اما مردم هلند نپذيرفتند و به گرسنگي خفتند و به زبان حال گفتند:
ما يوسف خود نميفروشيم
تو سيم سياه خود نگهدار
و حق هم با آنها بود؛ زيرا بعد از آنكه آبها از آسياها افتاد، صنعت توريسم هلند روزانه چندين ميليون دلار از بازديدكنندگان خارجي همين موزه به دست ميآورد.
و اکنون این تابلو در موزه در عکس زیر مشخص است
No comments:
Post a Comment