هر که او بیدارتر پر دردتر هر که او آگاهتر رخ زردتر ع . ب
Tuesday
Monday
Wie Mathematik hilft uns eine hübsche Frau noch besser zu sehen!!!!
دانشجوي پسري در خيابان بدنبال دختری كه داراي پاهاي بي اندازه زيباست، براه مي افتد.
پرسش: در چه فاصله اي بايد اين پسر بدنبال دختر باشد تا بيشترين زاويه ديد، به پاي بيرون آمده از دامن را، داشته باشد؟ فاصله لبه دامن از زمين ۶۰ سانتی متر است و فاصله چشم دانشجوی پسر از زمين ١۷۸ سانتی متراست
پرسش: در چه فاصله اي بايد اين پسر بدنبال دختر باشد تا بيشترين زاويه ديد، به پاي بيرون آمده از دامن را، داشته باشد؟ فاصله لبه دامن از زمين ۶۰ سانتی متر است و فاصله چشم دانشجوی پسر از زمين ١۷۸ سانتی متراست
براي نخستين بار اين تمرين را پرفسورفرانتس ر ِليش (Franz Rellich 1906- 1955) در دانشگاه گوتينگن ِ آلمان، پس از آنكه شنوندگان درسش او را سرزنش كردند كه درس آناليز او ارزش كاربردي ندارد، طرح كرد. فرانتس ر ِليش خدمات ارزنده اي در زمينه رياضيات در فيزيك به ويژه در زمينه پايه هاي كوانتُم و همچنین معادله های دیفرانسیل انجام داد.
اين تمرين از كتاب Humor in der Mathematik می باشد
پس یادتون باشه حدوداً 1.5متر باید فاصله بگیرید.......................
روزی همه دانشمندان مردند و وارد بهشت شدند آنها تصمیم گرفتند تا قایم موشک بازی کنند
متاسفانه انشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت. او باید تا 100 میشمرد و سپس شروع به جستجو میکرد.
...همه پنهان شدند الا نیوتون
نیوتون فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد. دقیقا در مقابل انشتین.
…97, 98, 99.100. انشتین شمرد
.او چشماشو باز کرد ودید که نیوتون در مقابل چشماش ایستاده. انشتین فریاد زد نیوتون بیرون( سك سك) نیوتون بیرون( سك سك)
نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت من بیرون نیستم.
..او ادعا کرد که اصلا من نیوتون نیستم.
...تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن تا ببینن اون چطور میخواد ثابت کنه که نیوتون نیست...
..نیوتون ادامه داد که من در یک مربع به مساحت یک متر مربع ایستاده ام... که منو نیوتون بر متر مربع میکنه .........
...از آنجایی که نیوتون بر متر مربع برابر یک پاسکال می باشد بنابراین من پاسکالم پس پاسکال باید بیرون بره (پاسکال سك سك)
متاسفانه انشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت. او باید تا 100 میشمرد و سپس شروع به جستجو میکرد.
...همه پنهان شدند الا نیوتون
نیوتون فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد. دقیقا در مقابل انشتین.
…97, 98, 99.100. انشتین شمرد
.او چشماشو باز کرد ودید که نیوتون در مقابل چشماش ایستاده. انشتین فریاد زد نیوتون بیرون( سك سك) نیوتون بیرون( سك سك)
نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت من بیرون نیستم.
..او ادعا کرد که اصلا من نیوتون نیستم.
...تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن تا ببینن اون چطور میخواد ثابت کنه که نیوتون نیست...
..نیوتون ادامه داد که من در یک مربع به مساحت یک متر مربع ایستاده ام... که منو نیوتون بر متر مربع میکنه .........
...از آنجایی که نیوتون بر متر مربع برابر یک پاسکال می باشد بنابراین من پاسکالم پس پاسکال باید بیرون بره (پاسکال سك سك)
Sunday
People of the world
Let there be light where there was darkness,
Let there be love where there was hate,
Even in the terrors of the night,
Sooner or later, comes the day;
Let there be joy where there was sorrow,
Let there be hope where there was none,
And even as your life-blood flowed away,
Neda, your heart is living on;
People of the world stand up for freedom,
Voices call from a distant shore,
For the winds of change are blowing stronger,
And Evil men will fall,
For freedom will not wait anymore;
Let there be Spring where there was Winter,
Let there be green where there was grey,
Even as the Lion seems to sleep,
Sooner or later, he will wake;
People of the world stand up for freedom,
Voices call from a distant shore,
For the winds of change are blowing stronger,
And Evil men will fall,
For freedom will not wait here anymore;
Women of the world have died for freedom,
Hear them call from a distant shore,
For the winds of change are blowing stronger,
And Evil men must fall,
For freedom will not wait here anymore;
People of the world stand up for freedom,
Voices call from a distant shore,
For the winds of change are blowing stronger,
And Evil men will fall;
People of the world have died for freedom,
Hear them call from a distant shore,
For the winds of change are blowing stronger,
And Evil men will fall,
For freedom will not wait here anymore,
People of the world!
Let there be love where there was hate,
Even in the terrors of the night,
Sooner or later, comes the day;
Let there be joy where there was sorrow,
Let there be hope where there was none,
And even as your life-blood flowed away,
Neda, your heart is living on;
People of the world stand up for freedom,
Voices call from a distant shore,
For the winds of change are blowing stronger,
And Evil men will fall,
For freedom will not wait anymore;
Let there be Spring where there was Winter,
Let there be green where there was grey,
Even as the Lion seems to sleep,
Sooner or later, he will wake;
People of the world stand up for freedom,
Voices call from a distant shore,
For the winds of change are blowing stronger,
And Evil men will fall,
For freedom will not wait here anymore;
Women of the world have died for freedom,
Hear them call from a distant shore,
For the winds of change are blowing stronger,
And Evil men must fall,
For freedom will not wait here anymore;
People of the world stand up for freedom,
Voices call from a distant shore,
For the winds of change are blowing stronger,
And Evil men will fall;
People of the world have died for freedom,
Hear them call from a distant shore,
For the winds of change are blowing stronger,
And Evil men will fall,
For freedom will not wait here anymore,
People of the world!
Chris de Burg
Friendship
Give thousand chances to your enemy to become your friend, But don’t give a single chance to your friend to become your enemy '
سلف سرویس زندگی
امت فاکس نویسنده و فیلسوف معاصر ، هنگام نخستین سفرش به امریکا برای اولین بار در عمرش به یک رستوران سلف سرویس رفت.
وی که تا ان زمان ، هرگز به چنین رستورانی نرفته بود، در گوشه ای به انتظار نشست با این نیت که از او پذیرایی شود .اما هرچه لحظات بیشتری سپری می شد ، ناشکیبایی او از اینکه می دید پیشخدمتها کوچکترین توجهی به او ندارند، شدت می گرفت .از همه بدتر اینکه مشاهده می کرد کسانی که پس از او وارد شده بودند ، در مقابل بشقابهای پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند
وی با ناراحتی به مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود نزدیک شد و گفت : من حدود بیست دقیقه ای است که در اینجا نشسته ام بدون انکه کسی کوچکترین توجهی به من نشان دهد. حالا میبینم شما که پنج دقیقه پیش وارد شدید ، با بشقابی پر از غذا در مقابلتان اینجا نشسته اید! موضوع چیست؟ مردم این کشور چگونه پذیرایی می شوند؟"
مرد با تعجب گفت : " ولی اینجا سلف سرویس است"
سپس به قسمت انتهایی رستوارن جایی که غذاها به مقدار فراوان چیده شده بود ، اشاره کرد و ا دامه داد
" به انجا بروید ، یک سینی بردارید و هر چه می خواهید انتخاب کنید، پول ان را بپردازید، بعد اینجا بنشینید و ان را میل کنید."
امت فاکس که قدری احساس حماقت می کرد، دستورات مرد را پی گرفت.
اما وقتی غذا را روی میز گذاشت ، ناگهان به ذهنش رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است
همه نوع رخدادها ، فرصتها ، موقعیتها ، شادیها ، سرورها و غم ها در برار ما قرار دارد، در حالی که اغلب ما بی حرکت به صندلی خود چسبیده ایم و ان چنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچارشگفتی شده ایم که چرا او سهم بیشتری دارد ، که از میز غذا و فرصتهای خود غافل می شویم
در حالیکه هرگز به ذهنمان نمیرسد خیلی ساده از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است ، سپس انچه که میخواهیم را برگزینیم
برگرفته از کتاب : شما عظیم تر از انی هستی که می اندیشید : مسعود لعلی
Saturday
Friday
صربستان 1 - آلمان صفر
تیم ملی فوتبال آلمان در دومین دیدار خود در نوزدهمین دوره رقابتهای جام جهانی با نتيجه 1برصفر مقابل تيم ملی صربستان شکست را پذيرفت.
خوزه ساراماگو، خالق «کوری»، درگذشت
خوزه ساراماگو، رماننویس و داستاننویس نامآور پرتغالیتبار و برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۹۸ روز جمعه ۲۸ خردادماه، پس از یک دوره طولانی بیماری در ۸۷ سالگی درگذشت.
Subscribe to:
Posts (Atom)