Thursday
Wednesday
Tuesday
قِسِر در رفتن
بسیار بد است که ما معنی اصطلاح یا واژه ای را ندانیم و همین طور آن را بکار ببریم. یکی از این اصطلاحات قِسِر در رفتن است. به معنی آن دقت کنید: به گاو یا گوسفند ماده ای که در طول یک دورهی پرواربندی از زیر گاو یا گوسفند نری در برود و باردار نشود، میگویند «قِسِر»! و به این گاو یا گوسفند می گویند که قِسِر در رفته است! بنابراین وقتی که خانم یا آقایی میگوید «از دست فلانی قِسِر در رفتم!» شما معنی آن را دریاب
مشاهده ي نيويورك از لندن با Telectroscope
با تلسکوپي كه در تصوير مي بينيد مردم لندن قادرند بطور زنده نیویورک را ببینند!
این تلسکوپ عظیم که در لندن ساخته شده است با آینه هایی که در زیر اقیانوس آتلانتیک کار گذاشته شده است تصاویر نیویورک را برای لندنی ها قابل مشاهده می کند.
پائول جرج، مهندسی است که این تلسکوپ عظیم را طراحی کرده است. وی هدف از طراحی این تلسکوپ را که روي آن نام تلکتروسکوپ
منبع : CNN
عباس و روستای بزم شهر بوانات فارس
نه سال پیش در یک شب بارانی دو گردشگر موتور سوار آلمانی در راه ماندند و برای اینکه بتوانند در یک جای امن شب را
به صبح برسانند به خانه یک روستایی پناه بردند. عباس یک کارگر ساده روستایی همراه خانواده اش تلاش کرد تا به شیوه خودش از مهمانان خارجی به خوبی پذیرایی کند...
کلبه آنها محقر بود و به جز چای آتشی و غذای روستایی چیز دیگری نداشتند. مهمانان عباس خارجی بودند و امکانات او برای پذیرایی اندک. سادگی پذیرایی خانواده عباس و زندگی یکروزه در روستای خوش آب و هوا رضایت حداکثری دو مهمان آلمانی را جلب کرد آنقدر که سه ماه بعد یک گروه هفت نفره آلمانی به پیشنهاد دوستانشان به خانه عباس رفتند. آنها خواستند تا با همان دم پختک و چای آتشی که دوستانشان تعریف کرده بودند در خانه روستایی عباس پذیرایی شوند.
کلبه آنها محقر بود و به جز چای آتشی و غذای روستایی چیز دیگری نداشتند. مهمانان عباس خارجی بودند و امکانات او برای پذیرایی اندک. سادگی پذیرایی خانواده عباس و زندگی یکروزه در روستای خوش آب و هوا رضایت حداکثری دو مهمان آلمانی را جلب کرد آنقدر که سه ماه بعد یک گروه هفت نفره آلمانی به پیشنهاد دوستانشان به خانه عباس رفتند. آنها خواستند تا با همان دم پختک و چای آتشی که دوستانشان تعریف کرده بودند در خانه روستایی عباس پذیرایی شوند.
صبح عباس راهنمای آنها شد تا بتوانند مناطق دیدنی و طبیعی روستای بزم شهر بوانات فارس را ببینند. موقع برگشت مهمانان آلمانی 200 هزار تومان به عباس هدیه دادند. این پول در آن زمان برای عباس زیاد بود و او را به این فکر انداخت که بهترین راه برای کسب و کار میتواند پذیرایی از گردشگران در یک روستای با صفا باشد. بنابراین شروع به کار کرد. طوری که از نه سال پیش تا امروز 18 هزار گردشگر خارجی به روستای بزم در منطقه بوانات فارس آمدهاند و عباس هم به عنوان کارآفرین برتر در صنعت گردشگری توانسته 126 لوح سپاس بگیرد و درآمد روزانه اش از روزی سه هزار تومان به 6 میلیون تومان برسد. عباس 35 ساله به 28 کشور دنیا سفر کرد و خانه 80 متری او الان به 120 هزار متر رسیده است!
زهرا و نیلوفر دو دختر کوچک او کوچکترین راهنمایان ایرانی معرفی شدهاند و تا کنون هم شبکههای تلویزیونی آلمان، روسیه، تایلند، شبکه 2 و 4 ایران فیلمهای مستندی با موضوع رونق گردشگری در روستای بزم بوانات پخش کردهاند.
او تعریف میکند که روزهای اول به آژانسهای مسافرتی شیراز و اصفهان سر زدم و گفتم که میتوانم از گردشگران شما در روستا پذیرایی کنم. آنها هم گفتند باید مجانی بیایند روستا تا ببینند آیا اوضاع برای پذیرایی مناسب هست. آرام آرام مهمانان من از هفت نفر به چند هزار گردشگر خارجی رسید و به یک حمام خانه ام 12 حمام دیگر اضافه شد تا جایی که میتوانم الان تا چند هزار گردشگر را در روستا اسکان بدهم و برای پنج هزار نفر در منطقه بوانات اشتغالزایی کنم.
عباس برزگر قصد دارد تا یک هتل عشایری در ارتفاعات روستا بنا کند. او میگوید: این هتل یکی از گرانترین مراکز اقامتی ایران خواهد شد. این کار را با کمک ایل عشایری انجام میدهم. برزگر معتقد است که در ایران مسئولان فقط شعار میدهند گردشگری صنعت درآمدزایی است. اما من یکی از کسانی بودم که توانستم هم برای خودم و هم اهالی روستای بزم بوانات درآمدزایی کنم. هر روز از یک مغازه خرید میکنم تا همه مغازه داران از این کار سود ببرند.
او فهمیده که اصالت و نوع غذا و چارچوب خانواده روستایی بسیار با ارزش است و میتوان از راه معرفی آن به دیگران هم ارزشها را حفظ و هم برای خود و دیگرن درآمدزایی و اشتغال زایی کرد.
برزگر از گردشگران خارجی در روستا با محصولات کشاورزی خود پذیرایی میکند. خانواده و اهالی روستای بوانات همگی در امر کشاورزی موفق هستند و صبحها با عسل طبیعی و گردوی زمینهای خودشان از مسافران پذیرایی میکنند.
برزگر ادعا میکند که در موفقیتش هیچ سازمان و مرکزی دخالت نداشته است." سازمان میراث فرهنگی پروانه گردشگری به من نمیداد و میگفت که باید تحصیلات عالیه داشته باشی. اما زمانی که کارم رونق گرفت پروانه افتخاری گردشگری دادند و در همایش هایشان از من و دخترانم تقدیر کردند."
او میگوید که همه تجربیاتش را در برخورد با گردشگران به دست آورده است." به عنوان یک گردشگر به کشورهای اروپایی سفر کردم تا ببینم یک توریست به چه چیزهایی نیاز دارد و آنها برای گردشگران چه کاری انجام میدهند. این موضوع کمک زیادی به من کرد. من متوجه شدم که بهترین راه پذیرایی از مهمان خارجی رفتار درست با اوست. نباید مصنوعی به آنها خوشامد بگویید. درست است که زبان شما را متوجه نمیشود اما میفهمد که از او برای چه منظوری پذیرایی کرده اید. گردشگر خارجی فقط میخواهد به او توجه شود، همه چیز بهداشتی باشد، دروغ نشنود و احساس نکند که میخواهید جیب او را خالی کنید. این سادگی در رفتار و گفتار باعث شده تا آنها از زندگی روستایی لذت ببرند. ما مسافران را به خانه مان راه میدهیم نه برای چاپلوسی بلکه میدانم آنها میخواهند یک زندگی واقعی روستایی را ببینند و با همان آدمها زندگی کنند. هر کدام از ما که از مسافر خارجی پذیرایی میکنیم مانند یک سفیر ایرانی هستیم که ایران را به کشورهای دیگر معرفی میکنند. بنابراین باید بهترین رفتارها را با گردشگر خارجی داشته باشیم. برزگر در زمینه طبیعت گردی هم فعالیت میکند و با اینکه در 80 کیلومتری پاسارگاد قرار دارد میتواند با استفاده از دو آژانس مسافرتی خود تورهای طبیعت گردی، پرنده نگری، عشایر و بازدید از جاذبههای تاریخی را راهاندازی کند.
عباس برزگر میگوید: وقتی فعالیت من و خانواده ام مورد استقبال دیگران قرار گرفت و بسیاری از کشورها به استفاده از خدمات ما علاقه نشان دادند کارشناسان داخلی و خارجی حوزه گردشگری پیشنهاد کردند که پس از این میتوانیم در برگزاری تورها و دعوت از مسافران و گردشگران خارجی با افراد متخصص همکاری کنیم تا بتوانیم موفقتر از گذشته عمل کنیم و علاوه بر آن خودمان مجری تورها باشیم؛ این شد که به فکر را هاندازی شرکت خدمات مسافرتی بوان گشت افتادم و با همکاری دوستان این شرکت تشکیل شد. البته این را هم بگویم که من از روزی که متوجه شدم بوانات قابلیت جذب گردشگر را دارد، به گونهی برنامه ریزی کردم که از ورود تور مردم روستایی و شهری و حتی عشایر از مزایای اقتصادی تورها و ورود گردشگران به منطقه بهره مند شوند.
برزگر میگوید: مشکل ما ایرانیان این است که مینشینیم تا دیگران برای ما برنامه ریزی کنند. در حالی که جوانان کشور ما میتوانند به راحتی با کمی ذوق و سلیقه کاری کنند که هم خودشان درآمد خوبی داشته باشند هم دیگران از کنار آنها سود ببرند.
او میگوید: کمتر کسی دنبال کارآفرینی میرود. مطمئن باشید هر روستایی در ایران به تنهایی میتواند از ابیانه بهتر و پر رونق تر باشد.
همه اهالی منطقه بوانات و روستای بزم از دهکده گردشگری عباس درآمد دارند. دیگران هم میتوانند بیایند و ببینند که چطور یک پسر ساده روستایی با سواد بسیار کم توانست کارآفرینی کند و از صنعت گردشگری به معنای واقعی درآمد زایی کند.
روستای بزم در 17 کیلومتری شهر بوانات به سمت استان یزد و کرمان آخرین نقطه استان فارس است که به منطقه گردشگری بوانات معروف شده است. فاصله این منطقه از شیراز و یزد دو ساعت و نیم است.
مجموعه گردشگری بوانات سه اتاق قدیمی دارد که هرکدام حدود 700 سال قدمت دارند و 500 دلار هزینه یک شب اقامت در این اتاقها است.
سوئیتهای مدرن و سنتی و 6 اتاق عمومی، ویلاهای وسط باغ و گالری عکس و موزه مردم شناسی و کشاورزی گوشهی از امکانات این مجموعه است. همچنین امامزاده بزم و در کنار آن بارگاه امام زاده شاه میرحمزه (ع)، پل تاریخی سوریان، منطقه گردشگری محمد حنیفه و مسجد جامع سوریان و موزه بوانات از جمله بناهای تاریخی و مناطق گردشگری منطقه بوانات فارس هستند.
زهرا و نیلوفر دو دختر کوچک او کوچکترین راهنمایان ایرانی معرفی شدهاند و تا کنون هم شبکههای تلویزیونی آلمان، روسیه، تایلند، شبکه 2 و 4 ایران فیلمهای مستندی با موضوع رونق گردشگری در روستای بزم بوانات پخش کردهاند.
او تعریف میکند که روزهای اول به آژانسهای مسافرتی شیراز و اصفهان سر زدم و گفتم که میتوانم از گردشگران شما در روستا پذیرایی کنم. آنها هم گفتند باید مجانی بیایند روستا تا ببینند آیا اوضاع برای پذیرایی مناسب هست. آرام آرام مهمانان من از هفت نفر به چند هزار گردشگر خارجی رسید و به یک حمام خانه ام 12 حمام دیگر اضافه شد تا جایی که میتوانم الان تا چند هزار گردشگر را در روستا اسکان بدهم و برای پنج هزار نفر در منطقه بوانات اشتغالزایی کنم.
عباس برزگر قصد دارد تا یک هتل عشایری در ارتفاعات روستا بنا کند. او میگوید: این هتل یکی از گرانترین مراکز اقامتی ایران خواهد شد. این کار را با کمک ایل عشایری انجام میدهم. برزگر معتقد است که در ایران مسئولان فقط شعار میدهند گردشگری صنعت درآمدزایی است. اما من یکی از کسانی بودم که توانستم هم برای خودم و هم اهالی روستای بزم بوانات درآمدزایی کنم. هر روز از یک مغازه خرید میکنم تا همه مغازه داران از این کار سود ببرند.
او فهمیده که اصالت و نوع غذا و چارچوب خانواده روستایی بسیار با ارزش است و میتوان از راه معرفی آن به دیگران هم ارزشها را حفظ و هم برای خود و دیگرن درآمدزایی و اشتغال زایی کرد.
برزگر از گردشگران خارجی در روستا با محصولات کشاورزی خود پذیرایی میکند. خانواده و اهالی روستای بوانات همگی در امر کشاورزی موفق هستند و صبحها با عسل طبیعی و گردوی زمینهای خودشان از مسافران پذیرایی میکنند.
برزگر ادعا میکند که در موفقیتش هیچ سازمان و مرکزی دخالت نداشته است." سازمان میراث فرهنگی پروانه گردشگری به من نمیداد و میگفت که باید تحصیلات عالیه داشته باشی. اما زمانی که کارم رونق گرفت پروانه افتخاری گردشگری دادند و در همایش هایشان از من و دخترانم تقدیر کردند."
او میگوید که همه تجربیاتش را در برخورد با گردشگران به دست آورده است." به عنوان یک گردشگر به کشورهای اروپایی سفر کردم تا ببینم یک توریست به چه چیزهایی نیاز دارد و آنها برای گردشگران چه کاری انجام میدهند. این موضوع کمک زیادی به من کرد. من متوجه شدم که بهترین راه پذیرایی از مهمان خارجی رفتار درست با اوست. نباید مصنوعی به آنها خوشامد بگویید. درست است که زبان شما را متوجه نمیشود اما میفهمد که از او برای چه منظوری پذیرایی کرده اید. گردشگر خارجی فقط میخواهد به او توجه شود، همه چیز بهداشتی باشد، دروغ نشنود و احساس نکند که میخواهید جیب او را خالی کنید. این سادگی در رفتار و گفتار باعث شده تا آنها از زندگی روستایی لذت ببرند. ما مسافران را به خانه مان راه میدهیم نه برای چاپلوسی بلکه میدانم آنها میخواهند یک زندگی واقعی روستایی را ببینند و با همان آدمها زندگی کنند. هر کدام از ما که از مسافر خارجی پذیرایی میکنیم مانند یک سفیر ایرانی هستیم که ایران را به کشورهای دیگر معرفی میکنند. بنابراین باید بهترین رفتارها را با گردشگر خارجی داشته باشیم. برزگر در زمینه طبیعت گردی هم فعالیت میکند و با اینکه در 80 کیلومتری پاسارگاد قرار دارد میتواند با استفاده از دو آژانس مسافرتی خود تورهای طبیعت گردی، پرنده نگری، عشایر و بازدید از جاذبههای تاریخی را راهاندازی کند.
عباس برزگر میگوید: وقتی فعالیت من و خانواده ام مورد استقبال دیگران قرار گرفت و بسیاری از کشورها به استفاده از خدمات ما علاقه نشان دادند کارشناسان داخلی و خارجی حوزه گردشگری پیشنهاد کردند که پس از این میتوانیم در برگزاری تورها و دعوت از مسافران و گردشگران خارجی با افراد متخصص همکاری کنیم تا بتوانیم موفقتر از گذشته عمل کنیم و علاوه بر آن خودمان مجری تورها باشیم؛ این شد که به فکر را هاندازی شرکت خدمات مسافرتی بوان گشت افتادم و با همکاری دوستان این شرکت تشکیل شد. البته این را هم بگویم که من از روزی که متوجه شدم بوانات قابلیت جذب گردشگر را دارد، به گونهی برنامه ریزی کردم که از ورود تور مردم روستایی و شهری و حتی عشایر از مزایای اقتصادی تورها و ورود گردشگران به منطقه بهره مند شوند.
برزگر میگوید: مشکل ما ایرانیان این است که مینشینیم تا دیگران برای ما برنامه ریزی کنند. در حالی که جوانان کشور ما میتوانند به راحتی با کمی ذوق و سلیقه کاری کنند که هم خودشان درآمد خوبی داشته باشند هم دیگران از کنار آنها سود ببرند.
او میگوید: کمتر کسی دنبال کارآفرینی میرود. مطمئن باشید هر روستایی در ایران به تنهایی میتواند از ابیانه بهتر و پر رونق تر باشد.
همه اهالی منطقه بوانات و روستای بزم از دهکده گردشگری عباس درآمد دارند. دیگران هم میتوانند بیایند و ببینند که چطور یک پسر ساده روستایی با سواد بسیار کم توانست کارآفرینی کند و از صنعت گردشگری به معنای واقعی درآمد زایی کند.
روستای بزم در 17 کیلومتری شهر بوانات به سمت استان یزد و کرمان آخرین نقطه استان فارس است که به منطقه گردشگری بوانات معروف شده است. فاصله این منطقه از شیراز و یزد دو ساعت و نیم است.
مجموعه گردشگری بوانات سه اتاق قدیمی دارد که هرکدام حدود 700 سال قدمت دارند و 500 دلار هزینه یک شب اقامت در این اتاقها است.
سوئیتهای مدرن و سنتی و 6 اتاق عمومی، ویلاهای وسط باغ و گالری عکس و موزه مردم شناسی و کشاورزی گوشهی از امکانات این مجموعه است. همچنین امامزاده بزم و در کنار آن بارگاه امام زاده شاه میرحمزه (ع)، پل تاریخی سوریان، منطقه گردشگری محمد حنیفه و مسجد جامع سوریان و موزه بوانات از جمله بناهای تاریخی و مناطق گردشگری منطقه بوانات فارس هستند.
آیا اندیشه گرفتار زبان است؟
گای دویچر، در روزنامه «هرالد تریبیون» در مقالهای با عنوان «آیا زبان شما چگونگی فکر شما را شکل میدهد؟» مینویسد: پژوهشهای چندسال اخیر نشان میدهد که هنگامی که ما زبان مادری خود را میآموزیم همراه آن رفتارهای فکری مشخصی را هم یاد میگیریم و این رفتارهای فکری تأثیر مهمی در شکلگیری نوع تجربیات ما از جهان پیرامون دارند.
بررسیها نشان میدهد هر زبان به خاطر ساختار ویژهای که دارد متکلمانش را ناچار میکند در افکار خود رفتارها و چارچوبهای مشخصی را دنبال کنند.
برای نمونه هنگامی که کسی به زبان انگلیسی میگوید: «I spent yesterday evening with a neighbor» (دیروز عصر با یکی از همسایهها بودم) این اجازه را داشته که مشخص نکند همسایهاش زن بوده یا مرد. اما اگر کسی همین جمله را بخواهد در زبان آلمانی یا فرانسوی بیان کند بهناچار معلوم میشود که جنسیت همسایهاش چه بوده، زیرا برای نمونه در آلمانی واژه همسایه مرد (Nachbar) با همسایه زن (Nachbarin) تفاوت دارد و واژهای خنثی برای همسایه وجود ندارد.
زبانهایی مانند آلمانی و فرانسوی که واژهها در آنها دارای حروف تعریف مذکر و مؤنث و پسوندهای جنسیتی هستند، متکلمانِ خود را ناچار میکنند تا در صحبتها، جنسیت همسایه، معلم، دوست و دیگر افراد را لو بدهند ولی گروهی دیگر از زبانها که دستور زبان جنسیتنما ندارند اینطور نیستند.
از سوی دیگر، زبانی مانند انگلیسی، فرد را ناچار میکند تا در بازگویی خبری مانند «خوردن شام با همسایه» حتماً زمان رخ دادن این عمل را هم در جمله بگنجاند. در فعلهای انگلیسی ناچاریم زمان رخ دادن عمل «گذشته، حال، آینده» را مشخص کنیم ولی برای نمونه در زبان چینی چنین نیست و در این زبان برای همه زمانها فقط یک شکل از فعل بهکار میرود.
هنگامی که زبان شما دائماً شما را مجبور میکند تا دادههای مشخصی را در گفتار خود بگنجانید در واقع دارد توجه شما را به جزئیات مشخصی از جهان پیرامون جلب میکند. چینیها نیاز ندارند در موقع توصیف هر عمل، به زمان رخ دادن آن هم فکر کنند.
چارچوبهایی که زبان برای فکر افراد تعیین میکند از همان خردسالی بر روی نوع تفکر، احساسات، خاطرهها و تجربیات افراد هم تأثیر میگذارد.
اگر برای نمونه دوباره به مسئله جنسیت در زبان نگاه کنیم میبینیم که وقتی از نظر گرامری برای یک شیء در یک زبان، جنسیت مشخصی تعریف میشود نوع حس و نگاه متکلمان آن زبان به آن شیء تفاوت میکند.
برای نمونه، پل در آلمانی (die Brücke) از نظر دستوری مؤنث است و حرف تعریف مؤنث میگیرد در حالی که واژه پل در زبان اسپانیایی (el puente) مذکر با حرف تعریف مذکر است.
زمانی که در پرسشنامهای از آلمانیزبانها در مورد حس و نظرشان در خصوص پلها سؤال شد آنها پل را شیئی «باریکاندام و آراسته» توصیف کردند و در همان پرسشنامه، اسپانیاییزبانها پل را «شیئی قدرتمند» نامیدند.
احساسات ویژهای که گویشوران زبانهایی مانند آلمانی و اسپانیایی به خاطر «جنسیت» دستوری کلمات نسبت به هر شیء پیدا میکنند به طور کامل برای یک انگلیسیزبان ناشناخته است زیرا انگلیسی، زبانی است تقریباً بدون جنسیت.
یک اتاق و دو واقعیت
حوزهای که نفوذ زبان بر ذهن، خود را بیش از همه نشان میدهد، حوزه جهتشناسی است.
در حالی که ما در زبانهای رایج پیرامون خودمان عادت داریم به هنگام آدرس دادن از «چپ و راست و عقب و جلو» صحبت کنیم در گروهی دیگر از زبانهای دنیا اینگونه نیست.
در زبان «گوگو ییمیتهیر» که از زبان بومیان استرالیا است و در زبانهای مختلف دیگری که از پلینزی تا مکزیک و از نامیبیا تا بالی اندونزی پراکندهاند افراد به صورت «چپ و راست» آدرس نمیدهند بلکه برای نشانیها از «شمال و جنوب و شرق و غرب» استفاده میکنند.
در بیشتر زبانهای دنیا، خود فرد مرکز و محور جهات پیرامون فرض میشود ولی در «گوگو ییمیتهیر» و زبانهای مشابه اینطور نیست. یک گویشور «گوگو ییمیتهیر» نمیگوید «برو کنار» بلکه میگوید: «کمی به طرف شرق برو.»
برای صحبت کردن زبانهای اینچنینی، فرد باید در هر لحظه بداند که جهات چهارگانه اطرافش کجاست و بررسیها نشان میدهد که متکلمان این زبانها بهطرز عجیبی هر لحظه از جهات جغرافیایی اطرافشان بهخوبی آگاهند. گویا این افراد در هر لحظه «حس میکنند» شمال، جنوب، غرب و شرق کجاست.
طبق یک گزارش، محققان چشمهای یکی از گویشوران زبان «تزلتال» از جنوب مکزیک را با چشمبند بستند و بیش از ۲۰ بار او را چرخاندند و او بعد از باز شدن چشمش باز هم توانست جهات جغرافیایی را درست تشخیص دهد.
متکلمان «زبانهای جغرافیایی» از کودکی میآموزند تا از طریق توجه به محل قرار گرفتن خورشید، جهت وزش باد و غیره، چهار جهت جغرافیایی را تشخیص بدهند.
بنابر این زمانی که یک گویشور زبانی مانند «تزلتال» یا «گوگو ییمیتهیر» خاطرهای را به یاد میسپارد، حس جغرافیایی رویدادی که به یاد سپرده را نیز حفظ میکند تا بتواند بعداً آن خاطره را به درستی بازگو کند.
وقتی شما به دو اتاق مشابه ولی رودررو در هتلی سر بزنید بعداً نقشه داخلی این دو اتاق را به یک شکل به یاد میآورید ولی دوست «گوگو ییمیتهیر-زبان» شما که به این دو اتاق سر زده به یاد خواهد آورد که نقشه یکی به حالت شمالی-جنوبی و دیگری در جهت عکس قرار داشت.
بررسی زبانشناسان و روانشناسان رفتهرفته نشان میدهد که تأثیرات زبان بر فکر و اندیشه ما بیش از آن است که فکر میکردیم. عادتهای ذهنی که فرهنگ و زبان ما از زمان کودکی در نهاد ما افکنده مشخصکننده نوع تجربه و حس ما نسبت به اشیاء پیرامونی است و این عادتها شاید در شکلگیری باورها، ارزشها و ایدئولوژیهای ما هم تأثیرگذار باشند.
اندازهگیری این تأثیرات و ارزیابی میزان دخالت آنها در سوءتفاهمهای فرهنگی و سیاسی نیاز به بررسیهای بیشتر دار
بررسیها نشان میدهد هر زبان به خاطر ساختار ویژهای که دارد متکلمانش را ناچار میکند در افکار خود رفتارها و چارچوبهای مشخصی را دنبال کنند.
برای نمونه هنگامی که کسی به زبان انگلیسی میگوید: «I spent yesterday evening with a neighbor» (دیروز عصر با یکی از همسایهها بودم) این اجازه را داشته که مشخص نکند همسایهاش زن بوده یا مرد. اما اگر کسی همین جمله را بخواهد در زبان آلمانی یا فرانسوی بیان کند بهناچار معلوم میشود که جنسیت همسایهاش چه بوده، زیرا برای نمونه در آلمانی واژه همسایه مرد (Nachbar) با همسایه زن (Nachbarin) تفاوت دارد و واژهای خنثی برای همسایه وجود ندارد.
زبانهایی مانند آلمانی و فرانسوی که واژهها در آنها دارای حروف تعریف مذکر و مؤنث و پسوندهای جنسیتی هستند، متکلمانِ خود را ناچار میکنند تا در صحبتها، جنسیت همسایه، معلم، دوست و دیگر افراد را لو بدهند ولی گروهی دیگر از زبانها که دستور زبان جنسیتنما ندارند اینطور نیستند.
از سوی دیگر، زبانی مانند انگلیسی، فرد را ناچار میکند تا در بازگویی خبری مانند «خوردن شام با همسایه» حتماً زمان رخ دادن این عمل را هم در جمله بگنجاند. در فعلهای انگلیسی ناچاریم زمان رخ دادن عمل «گذشته، حال، آینده» را مشخص کنیم ولی برای نمونه در زبان چینی چنین نیست و در این زبان برای همه زمانها فقط یک شکل از فعل بهکار میرود.
هنگامی که زبان شما دائماً شما را مجبور میکند تا دادههای مشخصی را در گفتار خود بگنجانید در واقع دارد توجه شما را به جزئیات مشخصی از جهان پیرامون جلب میکند. چینیها نیاز ندارند در موقع توصیف هر عمل، به زمان رخ دادن آن هم فکر کنند.
چارچوبهایی که زبان برای فکر افراد تعیین میکند از همان خردسالی بر روی نوع تفکر، احساسات، خاطرهها و تجربیات افراد هم تأثیر میگذارد.
اگر برای نمونه دوباره به مسئله جنسیت در زبان نگاه کنیم میبینیم که وقتی از نظر گرامری برای یک شیء در یک زبان، جنسیت مشخصی تعریف میشود نوع حس و نگاه متکلمان آن زبان به آن شیء تفاوت میکند.
پل در آلمانی (die Brücke) از نظر دستوری مؤنث است و حرف تعریف مؤنث میگیرد در حالی که واژه پل در زبان اسپانیایی (el puente) مذکر با حرف تعریف مذکر است. زمانی که در پرسشنامهای از آلمانیزبانها در مورد حس و نظرشان در خصوص پلها سؤال شد آنها پل را شیئی «باریکاندام و آراسته» توصیف کردند و در همان پرسشنامه، اسپانیاییزبانها پل را «شیئی قدرتمند» نامیدند.
زمانی که در پرسشنامهای از آلمانیزبانها در مورد حس و نظرشان در خصوص پلها سؤال شد آنها پل را شیئی «باریکاندام و آراسته» توصیف کردند و در همان پرسشنامه، اسپانیاییزبانها پل را «شیئی قدرتمند» نامیدند.
احساسات ویژهای که گویشوران زبانهایی مانند آلمانی و اسپانیایی به خاطر «جنسیت» دستوری کلمات نسبت به هر شیء پیدا میکنند به طور کامل برای یک انگلیسیزبان ناشناخته است زیرا انگلیسی، زبانی است تقریباً بدون جنسیت.
یک اتاق و دو واقعیت
حوزهای که نفوذ زبان بر ذهن، خود را بیش از همه نشان میدهد، حوزه جهتشناسی است.
در حالی که ما در زبانهای رایج پیرامون خودمان عادت داریم به هنگام آدرس دادن از «چپ و راست و عقب و جلو» صحبت کنیم در گروهی دیگر از زبانهای دنیا اینگونه نیست.
در زبان «گوگو ییمیتهیر» که از زبان بومیان استرالیا است و در زبانهای مختلف دیگری که از پلینزی تا مکزیک و از نامیبیا تا بالی اندونزی پراکندهاند افراد به صورت «چپ و راست» آدرس نمیدهند بلکه برای نشانیها از «شمال و جنوب و شرق و غرب» استفاده میکنند.
در بیشتر زبانهای دنیا، خود فرد مرکز و محور جهات پیرامون فرض میشود ولی در «گوگو ییمیتهیر» و زبانهای مشابه اینطور نیست. یک گویشور «گوگو ییمیتهیر» نمیگوید «برو کنار» بلکه میگوید: «کمی به طرف شرق برو.»
برای صحبت کردن زبانهای اینچنینی، فرد باید در هر لحظه بداند که جهات چهارگانه اطرافش کجاست و بررسیها نشان میدهد که متکلمان این زبانها بهطرز عجیبی هر لحظه از جهات جغرافیایی اطرافشان بهخوبی آگاهند. گویا این افراد در هر لحظه «حس میکنند» شمال، جنوب، غرب و شرق کجاست.
طبق یک گزارش، محققان چشمهای یکی از گویشوران زبان «تزلتال» از جنوب مکزیک را با چشمبند بستند و بیش از ۲۰ بار او را چرخاندند و او بعد از باز شدن چشمش باز هم توانست جهات جغرافیایی را درست تشخیص دهد.
متکلمان «زبانهای جغرافیایی» از کودکی میآموزند تا از طریق توجه به محل قرار گرفتن خورشید، جهت وزش باد و غیره، چهار جهت جغرافیایی را تشخیص بدهند.
بنابر این زمانی که یک گویشور زبانی مانند «تزلتال» یا «گوگو ییمیتهیر» خاطرهای را به یاد میسپارد، حس جغرافیایی رویدادی که به یاد سپرده را نیز حفظ میکند تا بتواند بعداً آن خاطره را به درستی بازگو کند.
وقتی شما به دو اتاق مشابه ولی رودررو در هتلی سر بزنید بعداً نقشه داخلی این دو اتاق را به یک شکل به یاد میآورید ولی دوست «گوگو ییمیتهیر-زبان» شما که به این دو اتاق سر زده به یاد خواهد آورد که نقشه یکی به حالت شمالی-جنوبی و دیگری در جهت عکس قرار داشت.
بررسی زبانشناسان و روانشناسان رفتهرفته نشان میدهد که تأثیرات زبان بر فکر و اندیشه ما بیش از آن است که فکر میکردیم. عادتهای ذهنی که فرهنگ و زبان ما از زمان کودکی در نهاد ما افکنده مشخصکننده نوع تجربه و حس ما نسبت به اشیاء پیرامونی است و این عادتها شاید در شکلگیری باورها، ارزشها و ایدئولوژیهای ما هم تأثیرگذار باشند.
اندازهگیری این تأثیرات و ارزیابی میزان دخالت آنها در سوءتفاهمهای فرهنگی و سیاسی نیاز به بررسیهای بیشتر دار
Monday
وقتی مادربزرگ شوم
جایی خواندم که یک مادربزرگ شست و دو ساله در یورکشایر پست منزل دو هزار یورویی اش را فروخته تا به آرزوی دیرینه اش که سفر با موتور سیکلت به دور دنیا بوده جامه عمل بپوشاند،آن هم با یک موتورهارلی دیویدسون و تا پایان عمرش هم این سفر را ادامه دهد ، اسمش گریدی است و با وجود اینکه بچه ها و نوه هایش این تصمیم او را دیوانگی نامیده اند. او تصمیمش را عملی میکند ،او امیدوار است تا هفتاد و پنج سالگی دور دنیا را دور بزند
تعبیر خواب
روزی یکی از مریدان پریشان حال ،به نزد شیخ آمد و عرض کرد -
یا شیخ خوابی دیدم بس ناگوار! فرمود: بنال ببینم تعبیرش چه بُود ؟
گفت : خواب مردمانی دیدم که از تنشان گوشت همی کندند و گوشت را به دهانشان همی گذاردند
رنگ از رخسار شیخ پرید ، فرمود : به گمانم زمان پرداخت یارانه ها رسید
Friday
Tuesday
Chaplin
مجله لایف به مناسبت گذشت ۱۲۰ سال از تولد چاپلین بزرگ برای ا ولین بار منتشر کرد: |
چارلی چاپلین به همراه خانواده اش
روی اسب دختر بزرگش جرالدین و دیگری ژوزفین است
جشن تولد ۷۰ سالگی و حضور سوفیا لورن در تولدش
با اولین خلبان زن ...اولین نماینده زن مجلس بریتانیا ...و جرج برنادر شاو نویسنده شهیر
با وینیستون چرچیل و خانواده اش
همراه با مارلون براندو ...در تمرین یک نمایش
دیدار با گاندی فقید ...
بر عرشه کشتی ملکه الیزابت با خانواده اش
همراه با انیشتین در یک میهمانی
.
عکس جرالدین و ژو زفین در کنار سمبل هنر پدر
Monday
Subscribe to:
Posts (Atom)