Thursday

سرویس بهداشتی پارک آزادگان

برات طریقتی مسئول یکی از سرویس های بهداشتی در پارک آزادگان است که با خلاقیت خود به تزیین فضای داخلی سرویس بهداشتی این پارک پرداخته است.

Friday

ظهور و سقوط رایش سوم

هیتلر آدمی سطحی و کم‌سواد که در تهییج مردم و سازمان دادن مهارتی کم‌نظیر داشته . زمانه نیز برای رواج راه حل‌های ساده و عقاید افراطی آماده بوده . سخنان هیتلر برای مردم جذابیت داشته .هیتلر به رشد گرایش‌های ناسیونالیستی بر پایه فلسفه برتری "نژاد ژرمن" می‌پردازد، که زمینه ظهور و رشد حزب "ناسیونال سوسیالیسم کارگری آلمان" را فراهم میکنه .با تبلیغات و تلقینات نازیان، ذهنیتی شکل گرفت که در پرتو آن، شهروند آلمانی بهروزی خود را نه در شکوفایی استعدادهای فردی یا رفاه شخصی، بلکه در احساس تعلق به یگانگی با قوم خود می‌یابه: ملت یگانه، مرام یگانه، حزب یگانه و رهبر یگانه. با مرگ رئیس جمهور آلمان، پل فن هایدنبرگ در اگو ست ۱۹۳۳، هیتلر به عنوان رئیس جمهور قدرت را بدست میگیره و به خود لقب پیشوا میده .حزب نازی برای سرکوب مخالفان سیاسی و عقیدتی، یگان‌های ویژه‌ای سازمان میده . این باندها در اعمال سرکوب و خفقان در سراسر آلمان و سرزمین‌های اشغال شده فعال بودند."الحاق" اتریش به آلمان در مارس ۱۹۳۸، فتح چکسلواکی در مارس ۱۹۳۹. در اول سپتامبر ۱۹۳۹ با حمله برق‌آسای پیاده‌نظام مجهز آلمان (ورماخت) به لهستان، جنگ جهانی دوم آغاز میشه ...... هیتلر اول مه ۱۹۴۵ به همراه چند تن از یاران خود دست به خودکشی زد.
و این فقط توده مردم نبودن که از هیتلر و حزبش حمایت کردن این دایره متاسفانه گسترده بوده و شامل عقلا هم میشده ....مثل جریان نخبه کشی ما ایرانی ها که برای فرار از گناه ، تقصیر را گردن استکبار جهانی میندازیم، آلمانی ها هم میگن این عوام بودن که به دنبال نازی رفتن .....یک کتاب هم هست به اسم ظهور و سقوط رایش سوم که کتاب با ارزشی در دنیاست که خوشبختانه به فارسی هم ترجمه شده .به تفصیل در آنجا در این مورد صحبت شده ....

تا خدا فاصله ای نیست ، بیااااااااااا





تا خدا فاصله ای نیست

بیا با هم از پیچ و خم سبز گیاه، تا ته پنجره بالا برویم و ببینیم خدا

پشت این پنجره ها لحظه ای کاشته است؟

تا خدا فاصله ای نیست ، بیا، با هم از غربت این

نادانی سوی اندیشه ادراک افق مثل یک مرغ غریب لحظه ای پر بزنیم

کاش می شد همه سطح پر از روزن دل بستر سبز علف های مهاجر می شد

یا همان فهم عجیب گل سرخ یا همین پنجره گرد غروب

تا مرا با تو از این سادگی مبهم ترس ببرد تا خود

آرامش احساس پر از فهم وصال تا خدا فاصله ای بود

اگر من چه می دانستم که اقاقی زیباست؟!

یا گل سرخ، پر از سر خداست؟!

یا اگر بود که من، لای اوراق پر از سجده برگ،

رمز تسبیح نمی نو شیدم

و از آرزویش مرطوب شعور من و تو در دل گرم

و پر از شور امید خطی از عشق نمی فهمیدم من به پرواز خدا در دل من،

در دل تو مثل هر صبح پر از آیه و نور، بارها!

معتقدم و قسم می خورم این بار،

به هر آیه نور تا خدا فاصله ای نیست، بیا

"مهین رضوانی فرد"

ماه من ، غصه چرا ؟!

آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !

یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان

نه شکست و نه گرفت !

بلکه از عاطفه لبریز شد و

نفسی از سر امید کشید

ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید

زیر پاهامان ریخت ،

تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !

ماه من غصه چرا !؟!

تو مرا داری و من

هر شب و روز ،

آرزویم ، همه خوشبختی توست !

ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن

کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ...

ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،

با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن

وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !

او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید

نشانم می داد ...

او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،

غرق شادی باشد ....

ماه من !

غصه اگر هست ! بگو تا باشد !

معنی خوشبختی ،

بودن اندوه است ...!

این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور

چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند

همه را با هم و با عشق بچین ...

ولی از یاد مبر،

پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا

و در آن باز کسی می خواند ،

که خدا هست ، خدا هست

و چرا غصه ؟! چرا !؟!

مهین رضوانی فرد

Monday

بد نیست یادی هم از بعضی از یاران ایشان کنیم مانند : دکتر صدیقی ، دکتر شایگان و مهندس رضوی که بعد از ۲۸ مرداد در دادگاه با شجاعت از خدمات خود و دکتر مصدق دفاع کردند و ماه ها در زندان ماندند و تسلیم نشدند . دکتر فاطمی که ماهها با تن مجروح در ...زندان بود و تا آخرین لحظه از نهضت مردم ایران و رهبران ان ستایش و تجلیل کرد. محمود نریمان که به درست کاری شهرت داشت در یک خانه صد متری در خیابان آذربایجان زندگی میکرد و سالهای آخر پس از زندان را با سختی و عسرت گذرانید. دکتر شمس الدین امیر علایی، پس از سالها وزارت ، در دورانی که کارمندان عادی وزارت خانه ها صاحب اتومبیل بودند با اتوبوس رفت و آمد میکرد و در منزل کوچک و قدیمی زندگی میکرد . .....

در سفر لاهه چند نفر همراه دکتر مصدق بودند که بیشتر سیاهی لشکر بودند تا هیات نمایندگی ایران به استثنای حسین نواب، وزیر مختار ایران در هلند، اللهیار صالح و مهندس کاظم حسیبی . بقیه دنبال گردش، تفریح و کارهای خصوصی بودند . غلامحسین مصدق، در کتاب در کنار پدرم میگه : حتا بعضی اوقات جمع آوری آنها در هتل مشکل بود. روزی پدرم گفت : غلام برو مقداری شکلات بخر . من هم رفتم و یک جعبه خریدم. وقتی جعبه را دید گفت چرا یکی؟ ۴- ۵ جعبه دیگر هم بخر، اینها را باید با شکلات جمع و جورشان کرد !!!!!!

در دادگاه لاهه از ۱۴ قاضی ، ۹ نفر به نفع ایران رای میدن. در بین آنها MacNeir قاضی انگلیسی هم بوده که به نفع ایران رای میده !!!!! غلامحسین مصدق در کتاب در کنار پدرم تعریف میکنه که بعد ها که برای شرکت در یک کنگره پزشکی به لندن میره ، در خیاب...ان در صف اتوبوس ، شخصی بهش سلام میکنه ، دقت که میکنه میبینه همان قاضی انگلیسی است . در ادامه میگه : "احوال پدرم را پرسید ، گفتم پس از زندان تحت نظر است. تعجب کرد و گفت او از مردان بزرگ تاریخ است. به ایران خدمت کرد ، باید مجسمه اش را از طلا بسازند ... "

غم انگیزترین نقاشی کشیده شده

غم انگیز ترین نقاشی کشیده شده!!
این نقاشی توسط پسرکی مکزیکی / آمریکایی کشیده شده که از بدو تولد از مادرش ایدز گرفته است .این نقاشی برنده 16 جایزه بین المللی شده و از آن به عنوان نماد در NGO های مبارزه با ایدز استفاده می شود

Wednesday

می گویند روزی شیطان تصمیم گرفت که از کار خود دست بکشد، بنابراین اعلام کرد که می خواهد ابزارش را به قیمتی مناسب به فروش بگذارد. پس وسایل کارش را به نمایش گذاشت که شامل خودپرستی، نفرت، ترس، خشم، حسادت، شهوت، قدرت طلبی و غیره می شد.
اما یکی از... این ابزار، بسیار کهنه و کار کرده به نظر می رسید و شیطان حاضر نبود که آن را به قیمت ارزان بفروشد. کسی از او پرسید : این وسیله گران قیمت چیست؟
شیطان گفت نومیدی و افسردگی.
پرسیدند : چرا این همه گران است؟
شیطان گفت : زیرا این وسیله برای من بیش از این ابزار دیگر مؤثر بوده است. هر گاه سایر وسایلم بی اثر می شوند تنها با این وسیله می توانم قلب انسان ها را بگشایم و کارم را انجام دهم. اگر بتوانم کسی را وادارم که احساس ناامیدی، یأس، دلسردی، مطرود بودن و تنهایی کند، می توانم هرچه که می خواهم با او بکنم. من این وسیله را روی همه ی انسان ها امتحان کرده ام و به همین دلیل این همه کهنه است.

Friday

در دانشگاه با یکی از بچه های کرمانشاه دوست شدم که این دوستی هنوزم ادامه داره , من عاشق لهجه اش بودم و او به شوخی همیشه میگفت که این چه بلائی است که شما تهرانیها سر زبان فارسی آوردید؟ میگفتم: چرا ؟ میگفت: به نان میگین نون ، به خانه میگین خونه .... تعریف کرد یک بار میخواسته بره میدون خراسان، هر چی به تاکسی ها میگفته میدان خراسان نگه نمیداشتن، دقت که کردم دیدم بعضی ها میگن میدون خراسون و تاکسی گیرشون میاد ... من هم تمرین کردم هی چند بار با خودم گفتم میدون خراسون ولی وقتی تاکسی میومد یادم میرفت که چی باید بگم!!! خلاصه شانسی که آوردم این بود که خانومی آمد و گفت میدون خراسون و تاکسی نگه داشت. بلافاصله من هم سوار شدم وقتی راننده با کمال تعجب ازم پرسید خانوم شما مسیرتون کجاست ؟ در جواب گفتم همون جایی که این خانوم میخواد بره!

12سالم بود، تابستون منزل یکی از دوستان خانوادگی بودیم، ماست و خیار مفصل و خوشمزه ای درست کرد همراه با مغز گردو و کشمش که داخل ظرف بزرگی ریخت . من اصرار کردم که میخوام کمک کنم و با اصرار ظرف ماست و خیار را برداشتم که به طبقه پایین ببرم ، پل...ه ها سنگ مرمر براق بود ، در حالیکه کاملا مراقب بودم که اتفاقی نیوفته، پام لیز خورد و کاسه از دستم ول شد همینطور پایین رفتن کاسه را در حالیکه محتویات داخلش روی پله ها میریخت، تماشا میکردم، همه نگران بالا سرم بودن که اتفاقی برام نیوفتاده باشه و مرتب ازم میپرسیدن که جاییم درد گرفته? در حالیکه من همش به فکر ماست و خیار فوق العاده خوشمزه بودم. درسته که بلافاصله دوباره ماست و خیار درست شد ولی شرمنده از این که نه تنها کمک نکردم بلکه باعث زحمت هم شدم .جالب ماجرا این بود که قبل و بعد از آن من هیچ وقت از آن پله ها با این که بعضی اوقات بدو بدو بالا پایین میکردم ، لیز نخوردم.

مستند مصدق ، نفت و کودتا - قسمت چهارم

مستند مصدق ، نفت و کودتا - قسمت سوم

مستند مصدق ، نفت و کودتا - قسمت اول.

مستند مصدق ، نفت و کودتا - قسمت دوم