Wednesday

عشق

اشک رازی ست....
لبخند رازی ست....
عشق رازی ست....
اشک آن شب لبخند عشق ام بود....
قصه نیستم که بگوئی....
نغمه نیستم که بخوانی....
صدا نیستم که بشنوی....
یا چیزی چنان که ببینی....
یا چیزی چنان که بدانی....
من درد ِ مشترک ام....
مرا فریاد کن....
درخت با جنگل سخن میگوید....
علف با صحرا....
ستاره با کهکشان....
و من با تو سخن میگویم....
نام ات را به من بگو....
دست ات را به من بده....
حرف ات را به من بگو....
قلب ات را به من بده....
من ریشه های ِ تو را دریافته ام....
با لبان ات برای ِ همه لب ها سخن گفته ام....
و دست های ات با دستان ِ من آشناست....
در خلوت ِ روشن با تو گریسته ام....
برای ِ خاطر ِ زنده گان....
و در گورستان ِ تاریک با تو خوانده ام....
زیباترین ِ سرودها را....
زیرا که مرده گان ِ این سال....
عاشق ترین ِ زنده گان بوده اند....
دست ات را به من بده....
دست های ِ تو با من آشناست....
ای دیریافته با تو سخن میگویم....
به سان ِ ابر که با توفان....
به سان ِ علف که با صحرا....
به سان ِ باران که با دریا....
به سان ِ پرنده که با بهار....
به سان ِ درخت که با جنگل سخن میگوید....
زیرا که من....
ریشه های ِ تو را دریافته ام....
زیرا که صدای ِ من....
با صدای ِ تو آشناست


احمد شاملو

برلوسكونی روبوسی نكردن بامیشل راتلافی كرد

نخست وزیر ایتالیا كه به ایراد گاف های متعدد در سخنان خود مشهور است، پس از بازگشت از اجلاس جی 20، روز یكشنبه، در یك سخنرانی برای هواداران محافظه كار خود گفت: " من حامل سلامی از سوی رییس جمهور آمریكا، اسمش چی بود؟ همون پسر سیاه سوخته، بله باراك اوباما برای شما هستم!."
وی پیش از این نیز در اجلاس قبلی جی 20 در لندن، این صفت را برای اوباما بكار برده و از این جهت به نوعی نژاد پرستی متهم شده بود، اما اینبار برلوسكونی ، میشل اوباما را نیز از قلم نیانداخت.
نخست وزیر میلیاردر ایتالیا و صاحب غول های رسانه ای كه شغل خود را با پذیرایی از میهمانان كشتی های تفریحی آغاز كرده است، در سخنرانی مذكور اضافه كرد:" باور نمی كنید، اما فكر می كنم هر دوی آنها رفته بودند كنار دریا برای حمام آفتاب، چون همسر اوباما هم حسابی برونزه شده بود!."
رسانه های اروپایی طی اجلاس گذشته، تصاویری را منتشر كردند كه در آنها، اوباما ، مانع روبوسی همسرش با برلوسكنی شده بود.

فمينيست هاي ايتاليا

آنا مانياني يکي از محبوب ترين و بهترين هنرپيشگان زن ايتاليايي در سال هاي آخر دوران بازيگري اش هيچ گاه به گريمورها اجازه نمي داد چين و چروک ها و خط هاي صورتش را بپوشانند. او مي گفت؛«حق نداريد چين و چروک هاي صورتم را بپوشانيد. من اينها را در طول سال ها به دست آورده ام و نمي خواهم پنهان شان کنم.»

مانياني اکنون الگويي براي نسل جديد فمينيست هاي ايتاليايي است که از نگاه جنسي به زنان در کشورشان به ستوه آمده اند. رسوايي هاي جنسي سيلويو برلوسکوني نخست وزير ايتاليا و نگاه جنسي گسترده به زنان در رسانه هاي اين کشور باعث ظهور موج جديدي از فمينيسم در ايتاليا شده است. يک مستند کوتاه که آرشيوي از گزيده حرف هاي آنا مانياني است اکنون به يکي از پرطرفدارترين ويدئوهاي آنلاين در ايتاليا تبديل شده. اين مستند که «زنانه» نام دارد نگاهي انتقادگونه به رويکرد جنسي به زنان در رسانه هاي اين کشور خصوصاً در آگهي هاي تبليغاتي دارد.

در اين فيلم بذله گويي هاي مانياني به صورت چندين کليپ در تضاد با تصاوير دختران حاضر در فيلم آورده شده. لوريا زاناردو کارگرداني اين مستند را برعهده داشته و تاکنون در عرض يک ماه بيش از نيم ميليون نفر اين فيلم را تماشا کرده اند. اين مستند همچنين در يکي از محبوب ترين برنامه هاي تلويزيوني ايتاليا مورد بحث و بررسي قرار گرفت.

پس از جنجال هايي که برلوسکوني در تابستان ايجاد کرد از جمله برقرار کردن ارتباط نامشروع با دختران و همچنين برگزاري يک مهماني جنجالي در ويلايش، فمينيست هاي ايتاليايي دست به کار شدند. البته برلوسکوني تنها هدف آنها نيست بلکه فرهنگي که در جامعه ايتاليا شکل گرفته و به نخست وزير اين کشور اجازه مي دهد دست به چنين کارهايي بزند هدف اصلي فمينيست هاي ايتاليايي است.

به گفته کيارا ولپاتو يکي از استادان ايتاليايي سخنان وکيل سيلويو برلوسکوني در دفاع از موکلش بيش از پيش اوضاع را جنجالي کرد. صحبت وکيل برلوسکوني آنقدر غيراخلاقي بود که موجي از خشم را در ميان مردم ايتاليا ايجاد کرد. ولپاتو در اين باره مي گويد؛«لحن سخنان او عمق فاجعه را در جامعه ما نشان مي دهد.» پس از جنجال هاي اخير دختر نخست وزير ايتاليا ضمن اشاره به فساد اخلاقي پدر خود، وي را سرزنش و تاکيد کرد يک سياستمدار نمي تواند هيچ گاه بين زندگي خصوصي و عمومي خود تمايز قائل شود. باربارا برلوسکوني 25ساله با اشاره به فساد اخلاقي «سيلويو برلوسکوني» تصريح کرد؛ سياستمداران نبايد زندگي خصوصي و عمومي خود را جدا از يکديگر بدانند و در ادامه تاکيد کرد؛ من هيچ گاه حاضر نيستم با يک پيرمرد رابطه دوستي برقرار کنم. باربارا يکي از سه فرزند سيلويو برلوسکوني و ثمره دومين ازدواج وي با «ورونيکا لاريو» است.

پس از انتقادهاي باربارا از پدرش، سيلويو برلوسکوني هم مدعي شد در زندگي خصوصي اش هيچ نقطه تاريکي وجود ندارد. او با انکار رابطه داشتن با زنان جوان گفت چيزي براي پنهان کردن و عذرخواهي از ديگران ندارد. برلوسکوني گفت؛ «من در زندگي خصوصي ام کاري نکرده ام که بابت آن پشيمان باشم. من به هيچ کس هيچ عذرخواهي بدهکار نيستم، حتي به اعضاي خانواده ام.»

در تابستان امسال گروهي از استادان ايتاليايي با تنظيم بيانيه يي از همسران 15 هزار رهبر جهان خواستند با امضاي اين بيانيه حضور در کنفرانس گروه هشت را که در ايتاليا برگزار مي شد به خاطر مسائل اخلاقي برلوسکوني تحريم کنند.

اين در حالي است که قضات، نمايندگان، تاريخدانان، پرستاران و تاجران زن ايتاليايي با تنظيم دو بيانيه ديگر خواهان پايان دادن به نگاه جنسي به زنان در رسانه هاي ايتاليايي شدند. در عين حال دادگاه حقوق بشر اروپا پس از شکايت دو سياستمدار زن ايتاليايي به اين دادگاه درخصوص رفتار و سخنان غيرمحترمانه برلوسکوني نسبت به زنان در حال بررسي پرونده اين نخست وزير جنجالي و جريمه هاي احتمالي براي او است.

هفته گذشته ماريا لورا رودوتا روزنامه نگار ايتاليايي با انتشار نامه يي سرگشاده در روزنامه کوريره دلا سرا زنان را به جنبش «فمينيسم نو» دعوت کرد اما با واکنشي نااميدکننده از سوي زنان مواجه شد. در اين نامه همچنين از برلوسکوني به خاطر استفاده از زنان زيبا در کابينه اش به شدت انتقاد شده بود. البته زنان ايتاليايي هميشه اينچنين به مسائل مربوط به خود بي تفاوت نبوده اند. در دهه 70 ميلادي 20 هزار فمينيست ايتاليايي به خيابان هاي رم ريختند و تا وقتي که به حقوق خود نرسيدند از پاي ننشستند. در سال 1974 به رغم مخالفت هاي واتيکان پس از برگزاري رفراندوم طلاق در ايتاليا قانوني شد و در سال 1978 پارلمان ايتاليا سقط جنين را قانوني کرد.

ميريام مافاي نماينده سابق پارلمان ايتاليا و روزنامه نگار کهنه کار در اين باره مي گويد؛ «در ايتاليايي که از طلاق خبري نبود، سقط جنين به صورت مخفيانه انجام مي شد. آنچه فمينيست ها به آن دست يافتند موفقيتي بزرگ بود.» اما در سال هاي اخير واتيکان قدرت از دست رفته خود را در مسائل زنان بازيافته است. سقط جنين هرچند قانوني است اما زنان از بدرفتاري هاي پزشکان کاتوليک براي سقط جنين شکايت دارند. نخست وزير ايتاليا با تمامي مشکلات اخلاقي اش به قهرمان مردان ايتاليايي در قرن 21 تبديل شده است. به اعتقاد زاناردو تلويزيون نقشي کليدي در تضعيف جايگاه واقعي زنان و اعتماد به نفس آنها در جامعه ايتاليا داشته است. او مي گويد؛«براي 80 درصد از ايتاليايي ها تلويزيون منبع اصلي براي کسب اطلاعات است و 80 درصد از زناني که در برنامه هاي تلويزيوني حاضر هستند به خاطر مسائل جنسي است يا صرفاً نقش يک دکور را دارند.» در شرايطي که دختران نوجوان ايتاليايي آرزوي حضور در برنامه هاي تلويزيوني و ستاره شدن را در سر مي پرورانند مادران شان فرصتي براي اعتراض به اين مساله را ندارند. او در ادامه حرف هايش افزود؛«زنان ايتاليايي دو ساعت بيشتر از ساير زنان اروپايي کار مي کنند بنابراين وقت کافي براي پرداختن به چنين مسائلي را ندارند.»

در حال حاضر فمينيسم مدرن در ايتاليا تنها به دانشگاه ها و روزنامه هاي ملي اين کشور محدود مي شود. ونتورا که يکي از فعالان حقوق زنان در ايتاليا است چندان تمايلي به پيوستن تعداد زيادي از زنان به جنبش فمينيسم نو ندارد. او مي گويد؛«به نظر مي رسد اين موج تنها در دانشگاه ها طرفدار دارد. فمينيسم نو هنوز مساله يي سياسي تلقي نمي شود. آنها قدم اول را خوب برداشتند اما در همان قدم اول باقي مانده اند. » اما زاناردو کاملاً با ونتورا مخالف است. او مي گويد؛«اعتراض زنان به اين نگاه جنسيتي در همه جا ديده مي شود و تنها به دانشگاه ها محدود نيست. زنان فقط نمي دانند چه کار بايد بکنند. اعتراض هاي گسترده يي نسبت به اين مساله در اينترنت صورت گرفته و بسياري هم با اين حرکت همراه شده اند.» زاناردو معتقد است فيلمي که با استفاده از سخنان مانياني ساخته تاثير مثبتي در نگاه مردم ايتاليا نسبت به اوضاع نابسامان جنسي در ايتاليا داشته و آگاهي مردم در اين زمينه را افزايش داده است.

منبع؛ گاردين
مينا شرفي
شيخي را پرسيدند اسلام چيست؟ شيخ گفت: اسلام ديني است كه اگر در آن داخل شوي سر آلتت ببرند و اگر از آن خارج شوي سر خودت را .

Tuesday

نقشه میزان درآمد سرانه جهان

GDP Nominal Per Capita World Map IMF 2008



http://www.skyscrapercity.com/

Monday

Iran-Germany

Iran:
Tehran, Isfahan, Mashad, Tabriz, Ahvaz, Abadan, Khorramshahr, Kish, Karaj, Damavand, Rasht, Shoosh, Shooshtar, Dezfool, Soosangerd, Shahrkord, Chaleshtor, Arak, Qom, Lahijan, Astara, Ardebil, Meshkinshahr, Sarein, Koochesfahan, Astaneh, Langrood, NamakAbrood, Chaloos, Amol, Babol, Varamin, Garmsaar, Shahriar, Marivan, Dorood, Boroojerd, Kashan,

Germany:
Bielefeld, Köln, Aachen, Bonn, Essen, Bochum, Münster, Detmold, Porta Westvalika, Minden, Hammeln, Hannover, Hamburg, Berlin, Bremen, Kassel, Siegen, Paderborn, Lemgo, Herford, Hamm, Düsseldorf, Wuppertal, Osnabrück, München, Nürnberg, Dachau, Gütersloh, Bad Oeyenhausen, Soest

بخشي از ميدان نقش جهان در خطر فروريختن است


خبرگزاري ميراث فرهنگي _ گروه ميراث فرهنگي: مرمت‌هايي که ازيک سال قبل در طبقه دوم ميدان نقش جهان آغاز شده کم کم دارد به يک تخريب بزرگ تاريخي مي‌انجامد. گفته مي‌شود مصالح به کار رفته در اين مرمت باعث سنگين شدن سقف بازار شده و اکنون ترک‌هايي در اين بخش ديده مي‌شود. طبقه دوم ميدان نقش جهان به منظور احداث موزه و گالري آثار تاريخي راه‌اندازي مي‌شود. ميدان نقش جهان سقف بازار ميدان نقش جهان به دليل مرمت طبقه دوم اين ميدان دچار ترک‌هاي شديدي شده و به همين علت کارشناسان معتقدند که به زودي فاجعه‌اي جبران‌ناپذير در انتظار اين اثر ميراث جهاني است. مرمت طبقه دوم اين ميدان به منظور احداث موزه است. به گزارش CHN مرمت طبقه دوم ميدان نقش جهان ده سال قبل توسط مرحوم دکتر باقر آيت‌الله زاده شيرازي آغاز شد و وي بخشي از اين طبقه ميدان را که به حجره‌ شهرت دارند مرمت کرد. اما در همان زمان کار متوقف شد و سپس از سال قبل دوباره مرمت اين حجره‌ها آغاز شد. داوود پاکنژاد، عضو انجمن دوستداران ميراث فرهنگي اصفهان درباره مرمت‌هاي انجام گرفته گفت: مرمت‌هايي که ازيک سال قبل آغاز شده کم کم دارد به يک تخريب بزرگ تاريخي مي‌انجامد. مصالح به کار رفته در اين مرمت باعث سنگين شدن سقف بازار شده و اکنون ترک‌هايي در اين بخش ديده مي‌شود. به گفته برخي کارشناسان، مسئولان سازمان ميراث فرهنگي در مرمت طبقه دوم ميدان نقش جهان از مصالح ناهمگون، احتمالا از ميلگرد، سيمان و ... استفاده کرده‌اند و به اين ترتيب سقف بازار توان نگهداري اين مصالح را ندارد و بيش از اندازه سنگين شده است. پاکنژاد گفت: چندي پيش بخش‌هايي از آجرهاي سقف ميدان نقش جهان ترک خورد و مسئولان سازمان ميراث فرهنگي اقدام به تعويض آجرها کردند. اما خيلي طول نکشيد که اين ترک‌ها از جاي ديگري سردآورده و جمع کارشناساني که از اين ترک‌ها ديدن کردند معتقدند ناشي از بار سنگين طبقه دوم است. طبقه دوم ميدان نقش جهان به منظور احداث موزه و گالري آثار تاريخي راه‌اندازي مي‌شود و به گفته مدير پايگاه ميراث فرهنگي ميدان نقش جهان، فرصتي را براي بازديد کنندگان به وجود مي‌آورد که ميدان را از طبقه دوم نگاه کنند. اين درحالي است که هم‌اکنون سقف بازار دچار آسيب شده و اگر در آينده مردم هم بخواهند روي طبقه دوم ميدان بروند مي‌توانند خسارت‌هاي جبران‌ناپذيري را به بار بياورد. پاکنژاد گفت: در حال حاضر بايد منتظر فاجعه‌اي جبران‌ناپذير در ميدان نقش جهان بود و اگر زودتر اين بار سنگين از روي سقف بازار برداشته نشود، کارشناسان احتمال مي‌دهند که سقف تخريب شود. ميدان نقش جهان در سال 1359 به همراه دو اثر ديگر، يعني تخت جمشيد و چغازنبل در فهرست ميراث جهاني به ثبت رسيد. هرگونه دخل و تصرف در مرمت و احياء اين بنا بايد با تاييد مسئولان يونسکو باشد و در صورتي که سقف بازار ميدان نقش جهان فرو ريزد، امکان پيوستن اين اثر به ميراث در خطر وجود دارد. پيش از اين ساخت برج جهان‌نما در نزديکي ميدان نقش جهان باعث شده بود تا اين اثر ملي در خطر قرار گرفتن در فهرست ميراث در خطر جهان باشد. اما کوتاه شدن بخشي از طبقات اين برج باعث شد تا اين خطر از بين برود.

رتبه‌ ايران در گردشگري جهاني در سال 1388 از بين 183 كشور 137 اعلام شده


خبرگزاري ميراث فرهنگي _ گردشگري: هرچند روند حضور ايران در جايگاه‌هاي گردشگري جهان از سال 1383 تا به‌حال رشد و افزايش چنداني نداشته، اما رتبه‌ ايران در گردشگري جهاني در سال 1388 از بين 183 كشور 137 اعلام شده است. دبير جامعه‌ي هتل‌داران ايران با ارائه‌ي آخرين آمار از وضعيت گردشگري جهاني و جايگاه ايران در آن، گفت: با وجود بحران اقتصادي در جهان، برخي كشورها مانند فرانسه، آمريكا و كانادا كه از مقاصد اصلي گردشگري به‌شمار مي‌روند، دچار ركود شده‌اند؛ اما در مقابل، برخي كشورها از جمله كشورهاي آسيايي با رشدي مناسب و قابل توجه همراه بوده‌اند. به گزارش CHN؛ خسرو ايرانپور با بيان اين‌كه رتبه‌ي ايران در گردشگري جهاني در سال 1388 از بين 183 كشور در جايگاه 137 اعلام شده است، اظهار داشت: هرچند روند حضور ايران در جايگاه‌هاي گردشگري جهان از سال 1383 تا به‌حال رشد و افزايش چنداني نداشته است، اما بايد اذعان داشت كه اقدامات و فعاليت‌هاي مناسبي براي توسعه‌ي گردشگري كشور در اين سال‌ها رخ داده‌اند. او با بيان اين‌كه بدون مشاركت بخش خصوصي و اجراي سياست‌هاي كلان و حمايتي دولت، توسعه‌ي گردشگري امكان‌پذير نيست، ادامه داد: تغيير نگاه تحول‌آفرين و خلاقانه در مديريت بخش گردشگري، ارائه‌ي راه‌كارهايي براي انسجام هرچه بيش‌تر بخش خصوصي و كاهش تصدي‌گري‌هاي دولت، احياي شوراي ميراث فرهنگي و گردشگري، تعيين و تصويب شعار گردشگري ايران تحت عنوان ايران قلب آسيا يا هر شعار ديگري همراه راه‌اندازي خانه‌ي جهان‌گردي كشور كه پيش از اين در پارك قيطريه پيشنهاد شده بود، از جمله پيشنهادهايي هستند كه براي توسعه‌ي صنعت گردشگري كشور ارائه مي‌شوند. ايرانپور الگو‌سازي متناسب در گردشگري، طراحي نشان گردشگري و چهره‌هاي ماندگار گردشگري و هم‌چنين مديريت امكانات منابع با همكاري دانشگاه‌ها و توجه به مقوله‌ آموزش در سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري را خواستار شد.

سلطان زمینست و سلیمان زمانه ست

این خانه که پیوسته در او بانگ چغانه ست

از خواجه بپرسید که این خانه چه خانه ست

این صورت بت چیست اگر خانه کعبه ست

وین نور خدا چیست اگر دیر مغانه ست

گنجی ست در این خانه که در کون نگنجد

این خانه و این خواجه همه فعل و بهانه ست

بر خانه منه دست که این خانه طلسم ست

با خواجه مگویید که او مست شبانه ست

خاک و خس این خانه همه عنبر و مشک ست

بانگ در این خانه همه بیت و ترانه ست

فی الجمله هر آن کس که در این خانه رهی یافت

سلطان زمینست و سلیمان زمانه ست

ای خواجه یکی سر تو از این بام فروکن

کاندر رخ خوب تو ز اقبال نشانه ست

سوگند به جان تو که جز دیدن رویت

گر ملک زمینست فسونست و فسانه ست

حیران شده بستان که چه برگ و چه شکوفه ست

واله شده مرغان که چه دامست و چه دانه ست

این خواجه چرخست که چون زهره و ماه ست

وین خانه عشق است که بی حد و کرانه ست

چون آینه جان نقش تو در دل بگرفته ست

دل در سر زلف تو فرورفته چو شانه ست

در حضرت یوسف که زنان دست بریدند

ای جان تو به من آی که جان آن میانه ست

مستند همه خانه کسی را خبری نیست

از هر کی درآید که فلانست و فلانه ست

شومست بر آستانه مشین خانه درآ زود

تاریک کند آنک ورا جاش ستانه ست

مستان خدا گر چه هزارند یکی اند

مستان هوا جمله دوگانه ست و سه گانه ست

در بیشه شیران رو وز زخم میندیش

کاندیشه ترسیدن اشکال زنانه ست

کان جا نبود زخم همه رحمت و مهرست

لیکن پس در وهم تو ماننده فانه ست

در بیشه مزن آتش و خاموش کن ای دل

درکش تو زبان را که زبان تو زبانه ست

دیوان شمس تبریزی (غزلیات)

چگونه به وجود آمده ایم؟

چگونه به وجود آمده ایم؟

The Hubble Ultra Deep Field in 3D

The Hubble Ultra Deep Field in 3D

Sunday

فردوسی

در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین

همه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود

چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان

همه بنده ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک

پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد

بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود

کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر میهن فراموش ما

که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان

چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟
خرد را فکندیم این سان زکار

نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟

به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود

در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت

گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر

نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت

از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت

از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد

چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند

به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم

بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن

اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است

بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوری
م

خوب این هم از این، مرکل و حزبش برنده شدند و همین الان مرکل علاوه بر این که میگه که خوش حالم تشکر میکنه از همه به خاطر تلاش و زحماتشان و این که نباید فراموش کنیم که مشکلات زیادی در این کشور هست که با هم باید حل کنیم

GPS: Zakaria and Ghazafi

دارم برنامهٔ ذکریا میبینم که با قذافی مصاحبه یی در مورد ملاقات با بازماندگان هوپیمای پانمریکن بر فراز اسکاتلند داشته است. در مورد حادثه میپرسد و برخوردی که از بازماندگان دیده است. قذافی عصبی به نظر می‌رسد ولی‌ به سوالات جواب میدهد. هم باید خودش را تحمل کرد و هم صدای شل و ول و بدون انرژی و یکنواخت مترجمش.

به این فکر می‌کنم که هواپیمای مسافربری ایران هم با مسافرانش از طرف آمریکائی‌ها در زمان جنگ خلیج فارس زده شد و تعدادی از هموتنان ما در این حادثه از زن و بچه کشته شدند. ما چه کردیم؟ چقدر این جنایت را به گوش جهان رساندیم و چگونه مسول این کار را در مقابل چشم بینندگان رسانه‌ها عصبی و محکوم کردیم؟

من فقط مشت محکم بر دهان استکبار جهانی‌ و مرگ بر آمریکا یادم است ...

جنگ

کاوه گلستان فرزندابراهیم گلستان و فخری گلستان و همسرهنگامه گلستان داستان‌نویس و کارگردان سینما است. چاپ عکس‌های گلستان از رويدادهای انقلاب اسلامی وجنگ ایران و عراق در بسياری از مطبوعات معتبر کشورهای غربی، نامش را در ميان خبرنگاران عکاس بین‌المللی به نامی آشنا تبديل کرد و جوایزی را نصیب او کرد. او در سال ۱۹۹۷ به دليل آشکار کردن سرنوشت دهشتناک کودکانی که در يک يتيمخانه تحت شرايط بيرحمانه‌ای نگهداری می‌شدند به زندان محکوم و برای مدتی از کار روزنامه نگاری محروم شد.

گلستان در فروردین 1382 هنگام انجام مأموریت تصویربرداری برای شبکه خبری بی بی سی در خط مقدم جنگ در شهر مرزی کفری در ۱۳۰ کیلومتری کرکوک درکردستان عراق بر اثر انفجار کشته شد.

عکسهای زیر مجموعه ای تکان دهنده از عکسهای جنگ کاوه گلستان است

چه کشکی، چه پشمی...!

چوپاني گله را به صحرا برد به درخت گردوي تنومندي رسيد.از آن بالا رفت و به چيدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختي در گرفت،خواست فرود آيد، ترسيد. باد شاخه اي را كه چوپان روي آن بود به اين طرف و آن طرف مي برد.
ديد نزديك است كه بيفتد و دست و پايش بشكند.در حال مستاصل شد...از دور بقعه امامزاده اي را ديد و گفت:اي امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پايين بيايم.قدري باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوي تري دست زد و جاي پايي پيدا كرده و خود را محكم گرفت.گفت:اي امام زاده خدا راضي نمي شود كه زن و بچه من بيچاره از تنگي و خواري بميرند و تو همه گله را صاحب شوي.
نصف گله را به تو مي دهم و نصفي هم براي خودم...
قدري پايين تر آمد.وقتي كه نزديك تنه درخت رسيد گفت:اي امام زاده نصف گله را چطور نگهداري مي كني؟آنهار ا خودم نگهداري مي كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو مي دهم.وقتي كمي پايين تر آمد گفت: بالاخره چوپان هم كه بي مزد نمي شود كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.وقتي باقي تنه را سُرخورد و پايش به زمين رسيد نگاهي به گنبد امامزاده انداخت و گفت:مرد حسابي چه كشكي چه پشمي؟ما از هول خودمان يك غلطي كرديم غلط زيادي كه جريمه ندارد


كتاب كوچه
احمد شاملو

گلستان

پس از سی سال سکوت، ابراهيم گلستان نويسنده و فيلمساز سرشناس ايرانی ساکن انگلستان موافقت کرد تا در يک جلسه پرسش و پاسخ با عباس ميلانی، رييس بخش مطالعات ايرانی دانشگاه استنفورد در شمال کاليفرنيا شرکت کند.
ابراهيم گلستان در گفت وگو با عباس ميلانی» عنوان برنامه سه ساعته ای بود که با حضور عده کثيری از علاقمندان در سالن کابرلی آديتوريم دانشگاه استنفورد درپاولو آلتو در نزديکی شهر سن فرانسيسکو برگزار شد.
اين برنامه که نتيجه چند سال پافشاری آقای ميلانی برای متقاعد کردن آقای گلستان برای حضور در جمع و پاسخ به سئوال های او بود تماما به زبان انگليسی انجام شد پيش از آغاز مناظره و پرسش ها، آقای ميلانی در معرفی ابراهیم گلستان ضمن مقايسه او با آندره مالرو، فيلسوف و متفکر برجسته فرانسوی، وی را يکی از شخصيت های اصلی جنبش روشنفکری ايران در سال های اخير و هنرمندی خواند که هرگونه تعريف منصفانه از شخصيت هنری او می تواند گزافه گويی محسوب شود.آقای ميلانی در اين مقدمه گفت: «نقاط برجسته کاري و درخشان ابراهيم گلستان، در طول نيم قرن فعاليت هنری در اغلب رشته های گوناگون از رمان نويسی تا سينما، و از شکسپير تا برنارد شاو را دربر می گيرد و شامل اکثر جنبش های روشنفکری قرن بيستم ايران می شود که در سير صعودی آن «گلستان » يا به اوج رسيده است و يا يکی از نخستين کسانی بوده است که به نقد راديکال اين جنبش ها پرداخته است». او افزود:«گلستان در بيست سالگی در مقام سردبيری روزنامه ارگان حزب توده مدت ها پيش از آنکه انتقاد از استالين بصورت شيوه زودگذری از مد روز درآيد دست به انتقاد از او زد و يکی از اولين ايرانيانی بود که بافت جامد روشنفکرانه و ملی گرايی عريانی که مشخصه مارکسيسم روسی بود را زير سئوال برد». رييس بخش مطالعات ايرانی دانشگاه استنفورد افزود:«داستان های کوتاه او که با زيرکی و امساک به عميق ترين ريشه های شرايط بشری چون پيروزی و درماندگی، شهامت و تقوا پيوند خورده اند و فيلم های مستند و داستانی او و بالاخره مقالات نوگرا و کم نظير او در مورد نقاشی مدرن و شعر معاصر از لحاظ غنی بودن و گوناگونی همه و همه در تاريخ قرن بيستم هنر ايران برای هميشه به جای خواهد ماند».پس از پايان سخنان عباس میلانی، آقای گلستان به حاضران گفت: «باورکنيد من نتوانستم حرف های او را تعقيب کنم من فقط نام خودم را شنيدم ولی واقعا نمی دانم ايشان چه گفتند .شايد منظور آقای گلستان نمايش نوعی خضوع و فروتنی در مقابل تعريف های آقای ميلانی گلستان

عباس ميلانی اولين سئوال خود را در باره چگونگی پيدايش خاطرات و نامه ای که گلستان به سيمين دانشور نوشته است و در روزنامه شرق در ايران به نام نامه سيمين به چاپ رسيده بود، مطرح کرد. نامه ای که آقای ميلانی آن را «يک اثر شگفت انگيز» خواند.آقای گلستان در پاسخ به اين سئوال گفت: «در آن زمان من و سيمين به همديگر نامه نگاری می کرديم. در يکی از اين نامه ها او به گوشه هايی از زندگی خود اشاره کرده بود. شنيدم که به آمريکا می رود و من از او خواستم که به انگلستان بيايد تا من او را ببينم. در همان نامه به سيمين نوشتم چيزهايی که او در نامه هايش برای من نوشته است چيزهايی است که او بايد برای مردم ايران بنويسد. به سيمين نوشتم که اين ها وقايعی است که خود تو در جريان مستقيم آنها بوده ای، ريشه های آن را می شناسی و رنج و درد آن را تحمل کرده ای.» آقای گلستان افزود:«نمی خواستم آنقدر بنويسم ولی وقتی شروع به نوشتن کردم يک نامه ۱۳۰ صفحه ای بدست آمد. اين نامه را برای سيمين فرستادم اما با وجود مسائلی که در اين نامه مطرح شده بود اين خبر برايم تعجب آور نبود که نامه به دست او نرسيده باشد. کمی بعد تنها کپی دست نوشته آن را با دوست ديگری به ايران فرستادم اما بازهم جوابی نيامد . تنها فرد ديگری که نامه را ديده بود دوستی بود که به من اصرار کرد که آن را چاپ کنم. من مخالفت کردم. ميلانی در انگلستان بود و او هم نامه را خواند واصرار کرد تا آن را از طريق دوست چاپخانه داری در تهران چاپ کنيم . نامه در سال ۱۹۹۰ نوشته شده و خوب البته مسئله سانسور و باقی چيزها. اين نامه هرچند خصوصی است اما من شايد کمی از مسير اصلی خارج شدم و به مسائل ديگر پرداختم» .عباس ميلانی در واکنش به گفته های آقای گلستان، گفت:«ولی آنهايی که اين نامه را خوانده اند می گويند نامه يک بررسی کامل بود از جلال آل احمد».
آقای گلستان در پاسخ گفت:« نامه درباره آل احمد نبود، نامه درباره شرايط مملکت بود، درباره پيدايش ايده های نوين بود و دروغ هايی که در نتيجه موجب زوال وانحطاط اين ايده ها شد. شرايطی که سال ها پيش از مصدق و پيش از وقوع انقلاب وجود داشت. نامه در باره سقوط جنبش ترقي خواهی درايران بود. اين که ما به عنوان يک ملت در شرايط تراژيک تاريخی قرار داريم. يعنی در تمام اين سال ها و اين احساسی بود که من داشتم».

آقای ميلانی پرسيد: «اما آيا ناشر که آل احمد را شخصيت مورد علاقه رهبر می داند با انتشار اين نامه مخالفت کرد ابراهيم گلستان در پاسخ گفت:« من ارتباطی ميان اين دو نفر نمی بينم . آل احمد در مرحله اول يک خط به خصوص را تعقيب می کرد نه برای آنکه بخواهد به يک نوع موفقيت شخصی دست پيدا کند بلکه به خاطر اينکه اين نوع تفکر می تواند معانی مختلفی برای مردم مختلف داشته باشد».آقای ميلانی درباره ماجرای سفر آل احمد در اواخر دهه چهل به مشهد سخن به ميان آورد و اينکه چگونه آل احمد اين واقعه را «ائتلاف ميان روشنفکران سکولار و رهبران مذهبی خواند».

گلستان در پاسخ ، آل احمد را فردی خواند که شايد در جستجوی يک شخصيت «پدر» . در ادامه اين جلسه، عباس ميلانی درباره ساختن فيلم «اسرار گنج دره جنی» که نشان دهنده شرايط ايران پيش از انقلاب و هشدار دهنده آغاز دگرگونی ها بود پرسيد و آقای گلستان در پاسخ گفت: «حالا بعد از سی سال همه می گويند که آن موقع بهتر از حالا بود ولی واقعيت اين است که آن زمان، يعنی زمان گذشته، غلط بود، اشتباه بود، شاه هم اين را می دانست ولی من در آن زمان می خواستم آن شرايط را نشان بدهم . من قلبم بدرد می آمد از آنچه مي ديدم...»

در ادامه اين گفت وگو آقای ميلانی پرسيد: «شما مشکل اصلی رژيم را در چه ديديد که منتظر اين تغييرات بوديد؟

آقای گلستان گفت: «الان دراين سالن اغلب ما ايرانی هستيم و من مي دانم برخی از اين حرف ها می تواند برايمان آزاردهنده باشد. مشکل اصلی آن رژيم همان مشکل اصلی يک ملت است.» ابراهيم گلستان افزود:« اشکال رژيم، اشکالی است که بايد آن را در خود مردم جستجو و پيدا کنيم. آن رژيم بد بود، مردم آن را برانداختند، اما تراژدی اصلی در اينجاست که همان مردم اين رژيم اسلامی را به جای آن رژيم نشاندند. من در حال حاضر باور ندارم که هر چيز ديگری که بعد از رژيم فعلی اتفاق بيافتد از اين بهتر باشد.»

آقای گلستان که پيشتر شعرای امروزی را «قافيه پردازانی ساده» و نه «شعرای واقعی» خوانده بود، گفت:« به خاطر اينکه فروغ يک شاعر واقعی بود ولی در حال حاضر در اين جلسه صحبت از شعر نيست.»

در ادامه اين گفت وگو، عباس ميلانی از ابراهیم گلستان درباره سکوت چندين ساله او درباره فروغ فرخزاد پرسيد .

آقای ميلانی توضيح داد که « منظور من همين الان نيست . منظورم اين است که چرا شما در طول اين سال ها هرگز راجع به فروغ صحبت نکرده ايد؟ البته اين حق شماست که سکوت کنيد. ولی عده زيادی از حاضران در اين جلسه در مورد همين پرسش کنجکاوند.

ابراهيم گلستان گفت:« سکوتی درکار نيست. ما اول بايد بدانيم درباره چه و چرا در مورد يک موضوعی صحبت مي کنيم. فروغ کارمند استوديوی من بود و ما با هم همکاری های مستمری داشته ايم . می خواهيد درباره آن صحبت کنم؟ »

آقای ميلانی يک بار ديگر توضيح داد که موضوع رابطه هشت ساله ميان گلستان و فروغ فرخزاد موضوعی است که سال ها مورد بحث و بررسی و حتی کنجکاوی مردم بوده است.

اما گلستان با همان لحن طنزآلود پيشين در پاسخ گفت :«چرا از من درباره مهدی اخوان ثالث سئوال نمی کنيد؟ او هم شاعر بود.»

دربخش پرسش و پاسخ حاضران نيز ابراهيم گلستان چندين بار ديگر درمقابل ده ها سئوال حاضران درباره فروغ فرخزاد قرار گرفت.

گلستان در نهايت در پاسخ آنها گفت:«او زن شاد و خوشحالی بود. اما بسياری از جمله اعضای خانواده او درباره او چيزهايی می گويند بدون اينکه بدانند او چه کسی است. خيلی از کسانی که اشعار او را خوانده اند اصلا مفهوم اشعار او را نمی فهمند و اين را من بر اساس واقعيت می گويم.»

اما در مقابل سوال های بعدی و اصرار آقای ميلانی که معتقد است ثبت و نگارش وقايع در باره رابطه ميان ابراهيم گلستان و فروغ فرخزاد مهم و ضروری است، آقای گلستان در پاسخ گفت:«هيچکدام از اين سئوالات ارزش جامعه شناسی ندارند و همه اين سئوال ها خصوصی است.»

Osnabrück




تو با من چه کردی که در جمع و یا تنهایی با منی؟ چرا فکر و خیال تو من را ول نمیکند؟ چرا به تو فکر می‌کنم؟ ....

انتخابات در آلمان

سلام بر ملت شهیدپرور و همیشه در صحنه خودم،

امروز روز انتخابات ملت همیشه در صحنه تولید ماشین، صنعت و بالاترین صادرات در جهان، کتاب خوانی، ... آلمان است و بر عکس بیشتر موقع هوا آفتابی نمیدانم از معجزات است و یا همین طوری اتفاقی. بله این چند هفته و به خصوص هفته گذشته رسانه‌ها پر از تبلیغات و مناظره‌ها بین احزاب و کاندیداها بود و خیابانها هم از تبلیغات محروم نبودند البته مسلما نه به شکلی‌ که در کشور پهناور و با تمدن ۷۰۰۰ ساله ما هست و تا آنجایی که من دیدم تبلیغات آنگلا مرکل در شهر‌های که بودم روی بیلبرد‌های بزرگ بود. جالب است که بدانیم که حزب این خانم سنتی‌ است و خیلی‌ به خانم‌ها اعتماد ندارد! البته نه به شکل سنتی‌ که در مملکت پهناور ما هست و نه به شکلی‌ که به خانم‌ها در مملکت ما نگاه میشود بلکه این شکل سنتی‌ در مقایسه با کشورهایی پیشرو در زمینه حقوق زنان مانند نروژ، سوئد، آمریکای استکباری، کانادا،... است و خانم مرکل در این حزب در رابطه با خانم‌ها کاملا دست و پا بسته است!!! جل الخالق

البته خانم مرکل به عنوان سیستمدار در آلمان به نسبت محبوب است از نظر برنامه‌های اقتصادی و سیاست خارجی‌. نا گفته نگذارم که این خانم در نطق‌هایش معتقد به تحریم بر علیه کشور پهناور و با تمدن ماست ولی‌ ظاهراً و عملا شرکت‌ها و کارخانجات آلمانی رابطه و صادرات خود را بیشتر از سایر‌ کشورهای صنعتی با ما دارد!!! طوری که از طرف امریکییها مورد اعتراض قرار گرفتند که با وجود تحریمها بر علیه ایران بیشترین صادرات و خدمات از طرف آلمان است !!!

به هر حال مرکل و هر کس دیگری که انتخاب شود تغییرات اساسی‌ در برنامه‌های کشور آلمان به وجود نخواهد آمد چون اصولا سیستم در اینجا به گونه یی است که کشور وابسته به افراد نیست، این شعار نیست عملا به عنوان کسی‌ که مدت کوتاهی‌ است که در این کشور هستم از نزدیک شاهد آن بوده ام، قرار نیست که انقلابی صورت بگیرد و یا کسی‌ از خارج و یا از آسمان دست مسیحا‌ای برای بهبود اوضاع بر سر کشور بکشد .... در گزارش شفافیت بین‌المللی که هر ساله منتشر میشود از بین ۱۸۰ کشور آلمان در ۲۰۰۷ مقام ۱۶ و کشور پهناور ما ۱۳۳ شده است، پایین تر از ترکیه، عربستان، کویت، مراکش، ...

با گروهی به مونیخ رفته بودیم قبل از رسیدن سری به مرکز اسناد و مدارک نازی در نرنبرگ زدیم، جایی‌ که تمامی اسناد و مدارک نازی برای اصلاح و تصاحب دنیا با مرکزیت نرنبرگ جمع آوری شده است. پیر و جوان با دقت در حال بازدید از این مرکز بودند. شاید برای عبرت گیری که دیگر حوادثی از این قبیل در هیچ جایی‌ از دنیا تکرار نشود. در راه باز گشت از مونیخ هم دیداری از داخو داشتیم، جای که در فیلم‌ها دیده بودم: بازداشت گاه‌های دوران نازی با کوره‌های آدم سوزی همراه با اسناد و مدارک. این مردم تاوان سنگینی‌ بابت یک دیکتاتور پرداخته اند ...

شاهد نظم، ثبات و آرامشی هستم که آرزوی آن را صمیمانه برای کشورم دارم


کوروش کبیرو دانیال نبی

این نقاشی توسط رامبراند نقاش هلندی در سال 1633 میلادی کشیده شده است.در ابتدا باید اشاره کنم متاسفانه داستانی که بر اساس آن نقاش اثر خود را بنا نهاده است مورد تایید مورخان نمیباشد اما به هر حال از جنبه هنری و نمادین بسیار با ارزش است.

Rembrandt - Daniel And Cyrus Before The Idol Bel_ 1633

embrandt Harmenszoon van Rijn (Rembrandt) : Daniel and Cyrus before the Idol Bel.1633

داستان مورد اشاره که مورد تایید نیست به این صورت است که کوروش پس از فتح بابل بنا بر رسمی که داشت و مبنای آن احترام و آزادی همه ی ادیان و فرقه ها بود جهت ادای احترام وارد معبد بل مردوخ خدای بزرگ بابلیان میشود.در این مراسم که کاهنان معبد و دانیال نبی که در آن زمان جزو مقربان دربار او به حساب میامد او را همراهی میکردند پادشاه متوجه شد که دانیال نبی به بت بزرگ احترام نمیگذارد.شاه خطاب به او گفت چرا به بت بزرگ احترام نمیگذاری ؟ و او پاسخ داد که من خدایی زنده را میپرستم و این فقط مجسمه ای از فلز و چوب است.

کوروش با اشاره به غذاها و شرابی که روبروی بت بود به او گفت این خدایی زنده است که غذا و شراب مصرف میکند…دانیال با خنده ای به او پاسخ داد که خدایی برنزی هیچ نیازی به این غذاها ندارد و بدون شک اینها را کاهنان مصرف میکنند.

کوروش کاهن بزرگ را احضار کرد و به او هشدار داد که در صورتی که نتواند ثابت کند که بت بزرگ غذا و شراب نیاز ندارد او را مجازات میکند و اگر توانست ثابت کند دانیال نبی را به جهت توهین به اعتقادات آنها مجازات خواهد کرد.در همان شب دانیال به صورت مخفیانه گردی را کف معبد میپاشد و صبح هنگام که شاه و همراهان جهت دیدن نتیجه آمدند دیدند که جای پای افرادی بر روی گرد از جمله جای پای زنان و کودکان بر کف معبد دیده میشود و به این صورت ثابت شد که کاهنان خود به همراه خانواده شان غذاها را مصرف میکردند و خیانت آنها که با فریب مردم غذای خود را تامین میکردند آشکار شد.

همانطور که میبینید این تابلو همانند یک صحنه نمایش آراسته شده است.کوروش با جلال و جبروت پادشاهی در حالی که با عصای سلطنتی خود به ظرف غذا و شراب رو بروی پای بت بزرگ اشاره میکند و گویی ما صدای او را میشویم که میگوید«مگر نمیبینی که بت میخورد و مینوشد؟»

و در کنار آن دانیال را میبینیم که با اندامی کوچک و لباسی فقیرانه در حالی که خاضعانه تعظیم کرده است در حال پاسخ به پادشاه است و در گوشه سمت چپ و پایین تصویر یکی از کاهنان معبد را میبینیم که با چهره ای عصبی و وحشتزده به حرفهای دانیال گوش میدهد

منابع:

1)http://www.savepasargad.com/New-050508/03.Pasargad/Pasargad-Pages/manshour%20kourosh%20bozorg.htm

2)http://www.royalcollection.org.uk/eGallery/object.asp?maker=12295&object=402887&row=1

3)http://www.katapi.org.uk/OTApoc/Bel.htm

4)http://worldvisitguide.com/oeuvre/O0027897.html

5)http://eev.liu.edu/nehrembrandt/works/danielcyrus.htm

.

تابلویی از جنگ اسکندروداریوش سوم

معروفترین اثر آلدوفر همین اثر است که جزو مهمترین اثار هنری دنیا میباشد که مربوط به جنگ اسکندر و داریوش سوم در 323 سال قبل از میلاد مسیح است.

“Issus”

یک شهر باستانی در غرب ترکیه امروزیست و نشاندهنده پیروزی اسکندر بر داریوش سوم در این جنگ میباشد…

در حقیقت در صورتیکه تابلوی موجود در آسمان نقاشی وجود نمیداشت موفق به فهمیدن اینکه این تابلو مربوط به کدام واقعه تاریخی میباشد نمیشدیم.آنچه در اين تابلوی بی نظير بيشتر از همه خودنمايی می کند، طبيعت است. کتيبه ای که شکست داريوش را اعلام می کند، از ابرها آويخته شده و خود نماد اين است که اين شکست ها و پيروزی ها گذرا هستند و به چيزهايی تکيه دارند که خودشان ناپايدارند.هنرمند سعی کرده تا توضیحات تاریخی درباره شمار و نوع مبارزان را به دقت در تابلو پیاده کند…به همین دلیل او از دیدگاه یک پرنده از آسمان این اثر را آفریده و در نتیجه 2 قهرمان اصلی جنگ یعنی پادشاهان در میان ارتش مورچه مانند خود دیده نمیشوند.

اين باز شدن ناگهانی آسمان و تبعيت انسان از طبيعت حکايت از نگرش تازه ای در نقاشی آن دوران دارد . نگرشی که انسان را چون ذره ای ناچيز در مقابل اين جهان پهناور و شگفت به حساب می آورد. جهانی که رزمندگان حشره وارش در پايان کار راهی بجز فنا شدن در آن را ندارند.
اگر خوب به تصوير دقيق بشويم می توانيم حل شدن انسان های کوچک را در طبيعت عظيم جاودانه، آشکارا به تماشا بنشينيم

در آسمان تصویر خورشید به عنوان نماد اسکندر از پس ابرها آمده و ماه که نماد داریوش است را شکست میدهد…آسمان شگفت انگیز کاملا در ارتباط با انسانهای زیر رشته کوهها و هماهنگ با آنان است.این اثرصاحب رتبه اول را در میان 100 نقاشی برتر در ویکیپدیا میباشد.

کوروش کبیر

در زمان حکومت بخت النصر پادشاه بابل یهودیان کشور یودا از دادن خراج امتناع کردند.پس بخت النصر به اورشلیم حمله ور شد وآنجا را آتش زد و مردم را به اسارت به بابل آورد و اموال با ارزش آنها را غارت کرد.هنگامیکه کوروش برای فتح بابل لشکر کشید سال 583 قبل از میلاد بود و حزقیال نبی پیامبر وقت یهودیان اسیر بود.او به همکیشان خود از قبل بشارت داده بود که کوروش عامل خداوند برای نجات آنهاست.کوروش بعد از فتح بابل کتیبه ی معروف خود را نوشت و همانطور که در تابلوی زیر میبینید خزانه دار خود “مهرداد” را دستور داد تا تمام ظروف و اموال یهودیان را به آنها پس دهند.

jEzr0107Dore_CyrusRestoringTheVesselsOfTheTemple

نقاشی بالا توسط Gustave Doré نقاش فرانسوی (1883-1832) کشیده شده…او آثار جذاب و زیادی دارد که همگی به همین سبک است.همچنین او در 15 سالگی اولین داستان مصور خود را چاپ کرد.

پس از پس دادن اموال یهودیان کوروش یکبار دیگر به آنها کمک کرد تا به سزرمینهای خود برگردند و معابد خود را دوباره بسازند.در تصویر زیر مشاهده میکنید که یهودیان به دور پادشاه جمع شده اند و از او درخواست کمک میکنند.پس از آن کوروش اجازه داد تا 40 هزار یهودی به سرزمینهای خود بازگردند و معابد خود را بسازند.این اتفاق نقطه عطفی در تاریخ بشریت بود از آن جهت که در آن دوران کمتر به ادیان احترام میگذاشتند..متاسفانه نقاش و تاریخ رسم این نقاشی یافت نشد!

Cyrus_II_le_Grand_et_les_Hébreux

پس از آن همانطور که دوره شکوه هر فردی به پایان خواهد رسید برای کوروش نیز چنین پیش آمد.برای مرگ کوروش 2 روایت وجود دارد که یکی از آنها این است که او برای فتح سرزمین سکاها در شمال شرقی ایران لشکر کشید…ملکه آنها به نام تومیروس به کوروش پیغام داد که از این جنگ دست بردارد و به سرزمینهای خود قانع باشد و بر قوم خود قرمانروایی کند.اما کوروش با او جنگید و شکست خورد و به دستور تومیروس سر کوروش را بریدند,در تصویر زیر فرمان تومیروس رانشان میدهد که در حالی که ملکه اشاره میکند گویی میگوید سر کوروش را در تشتی از خون قرار دهید.همچنین در این تصویر وحشت ملکه و درندگی و جنب و جوش اطرافیان او جلب توجه میکند.

78361

نقاشی بالا توسط Lucca Ferrari نقاش ایتالیایی (1605-1654) کشیده شده است.

“بانوی صخره ها”

GW284H445
31

این اثر 2بار توسط کلیسا سفارش داده شد..در واقع در طرح اولیه که توسط داوینچی در سال 1486کشیده شد تابلو توسط کلیسا به دلیل آنچه که نشانه هایی از ضدیت با مسیح درآن دیده میشد رد شده است…در سالهایی که داوینچی از طرف کلیسا این سفارش را دریافت کردبه اندازه کافی به شهرت استفاده از سمبلها و نمادها در تابلو های خویش رسیده بود به همین دلیل بود که کلیسا با بدبینی خاصی ابرادهایی از طرح گرفت.در تابلوی اول کودک سمت چپ که مسیح است در حال عبادت کردن به سمت یک موجود نامریی در سمت راست تابلو است جایی که مریم مقدس دست خود را گویا بر روی سر این موجود نامریی قرار داده است و زنی که در سمت راست تابلو است به نام انجل اوریل انگشت خود را به صورتی آورده است که گردن این روح نامریی را قطع کرده است…این صحنه ای است که کلیسا با آن مشکل داشت و داوینچی در تابلوی بعدی به قرار دادن یک صلیب در دستان مسیح!! و پایین آوردن دست زن سمت راست تابلو و قرار دادن هاله ای بر سر مریم مقدس این مشکل را حل کرد…اما با این وجود پس زمینه تابلو را در سیاهی فرو برد تا اعتراض خود را نشان دهد.همانطور که میدانید داوینچی جزو انجمن سری اخوت بود و اهداف این انجمن به طور کامل مشخص نیست اما تا حد زیادی در تضاد با قسمت ناپاک کلیساست.در حال حاضر نقاشی اولیه در موزه لوور پاریس و دومی موزه ملی لندن است.

به هر حال در بنا به اعتقاد نماد شناسان و متخصصان کلیسا در هر 2 بار فریب خورد و داوینچی پیام خاص خود را رساند.در واقع آنچه که داوینچی در این تابلو مخالفت خود را با آن ابراز داشته تولد عیسی از مادر باکره است.در هر 2 تابلو مریم مقدس بر روی زمین مسطحی نشسته در درونی غاری که بالای سر او صخره هایی به شکل آلت مردانگی در تصویرهایی که تجسم کننده ی زهدان زنانه است فرو رفته اند و در نهایت این تصاویر به طریقی کامل شده اند که شبیه به کلیسایی از کار در میایند.غاری شبیه به کلیسا که جزییات آن از عمل طبیعی تولید مثل شبیه سازی شده


شخصیت های این تابلو مریم باکره در وسط تابلو…یحیی در سمت چپ تابلو و عیسی ,کودک سمت راست تابلو است و فرشته ای که در سمت راست تابلو است این نظر تقریبا در اکثر منابع آورده شده ولی عده ای کودک سمت چپ را عیسی میشناسند.نکته بعدی در تابلوی اول است که گویا بدنی که برای فرشته تصویر شده بدن مردی است که انگشت خود را به طور خصمانه به سمت مسیح گرفته و فرشته به سوی او لبخند میزند.این حالت انگشت بی شباهت به آنچه در شام آخر میبینیم نیست.این موضوع توسط کلیسا ایراد گرفته شد و در ویرایش بعدی هم بدن مرموز حذف شده و هم اگر دقت کنید جهت نگاه فرشته عوض شده و دیگر لبخند نمیزند


http://www.worldgallery.co.uk/art-print/Vitruvian-man—1492-(Silkscreen-print)-5651.html
http://www.lib-art.com/artgallery/12833-vitruvian-man-leonardo-da-vinci.html
http://tewalkerjr.com/blog/?cat=36
http://www.ucc.ie/chronicon/3/pasztor%20-%20article.html
http://www.shoshone.k12.id.us/renaissance/math.htm
http://arthistory.about.com/library/weekly/bl_leo_vitruvian_man.htm

“شام آخر”..”بانوی صخره ها”..”مونالیزا”



خیلی از شما میدانید که ستاره نماد کمال و تکامل است ..تقریبا هم مفهوم همین نماد مرد ویترووین..اما چطور این اتفاق میافتد؟به دلیل اینکه ستاره 5پر هم در از یکی از حالتهای مرد ویتروین تشکیل میشود به این صورت که اگر مرد درون دایره دستهای خود را به سمت بالا در حالت کشیده نگه دارد همانند آنچه در تصویر زیر خواهید دید ستاره 5 پر تشکیل خواهد شد.
Capture

خوب است بدانیم که زاویه 23.5 درجه نیز در بعضی از آثار دیگر داوینچی هم کشف شده است.

ابتدا تصویر شام آخر را با هم بررسی میکنیم
sham akhar 1
در تصویر بالا همانطور که خطوط زرد رنگ را میبینید انها از محل های مشخصی همچون نوک انگشتان یا لبه تاق ها کشیده میشوند که به پیشانی حضرت مسیح میرسند و از آنجا به دستها وصل میشوند..حال ما 3 نقطه خاص داریم که با 3 ستاره مشخص شده اند و همچنین محلهای تقاطع را با خطوط قرمز رنگ به هم وصل میکنیم.نتیجه اینکه مرد ویترووین همانند تصویر زیر در کادر قرمز رنگ ما ظاهر خواهد شد.
sham 2
در تصویر بالا انچه را که باید بیشتر دقت کنید مثلثی است که پاهای مرد تشکیل میدهد و قبلا گفتیم که متساوی الاضلاع است و نشان دهنده حالت خاص دستان مسیح نیز میباشد.دقت کنید که تابلوی بالا به طور کامل نیست و کمی از طرفین کوچک شده است.
حال که تصویر بالا را دیدی به چند تابلوی معروف دیگر میرسیم که “بانوی صخره ها” در زیر مشخص است.نکته ای که باید آن را گوشزد کنم این است که ممکن است کمی بعضی از نقاط برای شما گنگ باشد .
virgin1
همانطور که میبینید این تابلوی دوم بانوی صخره هاست….در اینجا مرکز توجه زهدان مریم مقدس بود در حالی که در شام آخر پیشانی مسیح بود.
virgin2
تابلوی بعدی ستایش مغان است
mogh1
اینبار نشانه ها گیج کننده تر بود؟
mogh2
و احتمالا سختترین معما مربوط به سنت جان خواهد شد
st1 st2

.

مجسمه آزادی

مجسمه آزادی یا تندیس آزادی که نام اصلی آن «آزادی روشنگر جهان» است (به انگلیسی: Liberty Enlightening the World - به فرانسه: La liberté éclairant le monde)، مجسمه بزرگی است که در سال ۱۸۸۶ (میلادی) توسط فرانسه به ایالات متحده آمریکا هدیه داده شده‌است.

این مجسمه در جزیره آزادی در بندر نیویورک نصب شده و به صورت نمادی برای خوش‌آمد گویی به مسافرانی که راه دریا به نیویورک می‌آیند درآمده‌است. این مجسمه که با رویه‌ای از مس پوشش یافته، در سال ۱۸۸۶ به مناسبت یکصدمین سال استقلال امریکا از بریتانیا و به عنوان نمادی از دوستی فرانسه و آمریکا به این کشور اهدا شده‌است.

طرح مجسمه را فردریک بارتولدی مجسمه‌ساز فرانسوی، و سازه درونی آن را الکساندر ایفل، مهندس فرانسوی برج ایفل، طراحی کرده‌اند. اوژن ویوله لودوک نوع مسی را که برای پوشش مجسمه بکار رفته انتخاب کرده‌است.

مجسمه به شکل شخصیت زنی است ایستاده در حال گام برداشتن، که دور سرش را هفت اشعه نورانی فراگرفته‌است. او با دست چپ خود یک لوح سنگی را نگه داشته و با دست راست خود مشعلی فروزان را بالای سر خود نگه داشته‌است. روی لوح سنگی با شماره‌های رومی نوشته شده JULY IV MDCCLXXVI که نشانگر ۴ ژوئیه ۱۷۷۶ (میلادی) و تاریخ استقلال آمریکا است.

امروزه مجسمه آزادی یکی از نمادهای مشهور کشور آمریکا است. قبل از همگانی شدن سفرهای هوایی، مجسمه آزادی اولین نشانی از آمریکا بود که مسافران کشتی‌ها هنگام نزدیک شدن به سواحل آمریکا مشاهده می‌کردند.

از نظر شمایل ظاهری، طراحی این مجسمه به مجسمه باستانی غول رودس و مجسمه کارلو بوروموئه کشیش ایتالیایی شباهتهایی دارد. این مکان یک میراث جهانی یونسکو در آمریکا میباشد.