Friday

دوروز پیش یک پلیس سفید پوست راه بر مردی میان سال و سیاه پوست می بندد و از او که دم درخانه اش بود ه می پرسد این جا چه میکنی ؟گفتگوی پلیس و پرفسوردانشگاه سرانجام به رسانه ها می رسد چرا که پلیس حرف مرد میان سال را قبول نمیکند و اورا به زندان می برد .غوغایی می شود که بیا و ببین .
و بعد اوباما نظرمیدهد که پلیس کار احمقانه ای کردهاست .این کلمه کلمه احمقانه آشوب دیگری به پا میکند پلیس ها اعتراض میکنند و سرانجام پرزیدنت اوباما که مردمش اورا برای تغییر انتخاب کرده اند چاره کار را در این میبیند که هم پلیس و هم پرفسور دانشگاه را برای صرف یک لیوان ابجو خنک به حیاط خلوت کاخ دعوت کند
حالا باخنده خبرنگاران از این کار زیرکانه رئیس جمهور زیرک خود حرف می زنند .
و تمام روز دوربین ها روی یک میز سفید و چهار صندلی که برای اقای رئیس جمهور -معاونش -پلیس و نیز پرفسور دانشگاه است زوم می شود .
اوباما به خبرنگاران میگوید :ما ادمهای کاملی نیستیم و اشتباه میکنیم .ما دور هم امروز جمع می شویم که حرف بزنیم وبحث کنیم اگر حرف نزینم و ارام درکنار یک دیگرننشینیم چه نشانه ای از ما به عنوان انسان می ماند ؟
وباز به کلمه ای که خودش گفته اشاره میکند کلمه احمقانه ...
نگاه اوباما پراز شادی وشیطنت بود و من فکرمیکردم بسا کارها که با مهربانی درست می شود اگر قلبی انسانی در دل کسانی باشد که هیبت ادمی دارند